5
part5
یکی از افرادم از اون دختر عکس گرفته بود منم با استفاده از اون اطلاعاتش رو هک کردم و باورم نمیشد این خواهر نایون بود.اما چرا اینقدر سر و صورتش خونی بود اون کوک باهاش چیکار کرده من باید نجاتش بدم(بچه ها یه نکته نایون هیچوقت چیزی درباره ی خواهرش به کوک نگفته پس فقط شوگا میدونه)
پایان دید شوگا.
کوک و یونا به اونیکی ویلا رسیدن کوک یونا رو گذاشت توی زیرزمین و تصمیم گرفت یکم درباره ی یونا تحقیق کنه پس اطلاعاتش رو هک کرد و تازه فهمید که یونا با نایون خواهرن و باورش نمیشد تازه دلیل شباهت نایون و یونارو فهمیده بود و پشیمون شد اولش فکر کرد نکنه اینم مثل خواهرش جاسوس باشه ولی نه این بدنش زیادی برای جاسوس بردن ضعیف بود پس کوک در زیر زمین رو باز کرد و رفت داخل و به یونا گفت:ببخشید حرفت رو باور نکردن یونا گفت:اشکال نداره فقط بزار برم(من اگه جای یونا بودم.جنگ جهانی راه مینداختم..) کوک گفت:نمیشه تو صورت منو دیدی یا باید بمیری یا همین جا زندگی کنی....
یکی از افرادم از اون دختر عکس گرفته بود منم با استفاده از اون اطلاعاتش رو هک کردم و باورم نمیشد این خواهر نایون بود.اما چرا اینقدر سر و صورتش خونی بود اون کوک باهاش چیکار کرده من باید نجاتش بدم(بچه ها یه نکته نایون هیچوقت چیزی درباره ی خواهرش به کوک نگفته پس فقط شوگا میدونه)
پایان دید شوگا.
کوک و یونا به اونیکی ویلا رسیدن کوک یونا رو گذاشت توی زیرزمین و تصمیم گرفت یکم درباره ی یونا تحقیق کنه پس اطلاعاتش رو هک کرد و تازه فهمید که یونا با نایون خواهرن و باورش نمیشد تازه دلیل شباهت نایون و یونارو فهمیده بود و پشیمون شد اولش فکر کرد نکنه اینم مثل خواهرش جاسوس باشه ولی نه این بدنش زیادی برای جاسوس بردن ضعیف بود پس کوک در زیر زمین رو باز کرد و رفت داخل و به یونا گفت:ببخشید حرفت رو باور نکردن یونا گفت:اشکال نداره فقط بزار برم(من اگه جای یونا بودم.جنگ جهانی راه مینداختم..) کوک گفت:نمیشه تو صورت منو دیدی یا باید بمیری یا همین جا زندگی کنی....
۳.۴k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.