𝐩𝐭:𝟏𝟕𝐌𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐢𝐥 𝐌𝐨𝐜𝐡𝐢𝐲
جیمین:خوشحالم که بهم جواب مثبت دادی...بچها بپوشین بریم فروشگاه واسه امشب کلی خرید کنین من پولشو میدم فقط ورشکستم نکنینن😹...
تهیونگ:نترسس خودم میدونم چقدر بخرمم
جیمین:آخرین باری که اینو گفتی کلی بدهی بالا آوردم و تازه تموم شده..
تهیونگ:*سکوتی در حد فریاد*
جیمین ویو:
سوار ماشین شدیم و رفتیم توی فروشگاه.. و ته و کوک دست میا و میسو رو گرفتن و دویدن طرف فروشگاه...ا.ت هم از ماشین پیاده شد و اومد پیشم.
ا.ت:خب..بریم اوپا؟
جیمین:آره...صب کن چی؟ اوپا؟
ا.ت خندید و دستمو کشید و رفتیم توی فروشگاه...خیلی کیوتههه..بهم میگه اوپاااㅜㅡㅜ
پرش زمانی 1 ساعت بعد:
کلی خرید کردیم و من تقریبا ورشکست شدم و بلاخره رسیدیم خونه..
کوک:بچها من یه فیلم عاشقانه دانلود کردم...خوبه؟ وقتی داشتیم برمیگشتیم دانلودش کردم..
میا:یهههه
ا.ت:عالیههه کوکککک
خوراکی هایی که گرفته بودیم رو باز کردیم و شروع کردیم به خوردن..
ا.ت ویو:
همینجوری داشتیم میخوردیم که دیدم چند تا بسته ی آدامس توی پلاستیکه با ذوق رفتم سمت پلاستیک
ا.ت:بچها آدامممسسس!
کوک:نه ا.ت اون...
ا.ت:چی؟
یکیشون رو باز کردم و دیدم کا*ندومه...زود بستش رو توی پلاستیک گذاشتم و به کوک نگاه کردم..
کوک:چی بگم...فراموشش کن...
ا.ت:اصن به چه دردت میخوره..
جیمین سرشو نزدیک گوشم آورد و با صدای دورگه ای زمزمه کرد...
جیمین:شاید به درد ما بخوره بیبی...هوم؟
داشتم خجالت میکشیدم...آروم هلش دادم و سرشو به طرف تلویزیون گرفتم
ا.ت:هیسسسس فیلمتو ببین
جیمین:*خنده*اوکی اوکی باشه بچهㅋㅋ
داشتیم نگاه میکردیم که فیلم صحنه دار شد
تهیونگ:وات د فاخخخ من نگاه نمیکنمممم میاا چشمام رو بگیررر
میا:یااا اینکه چیزی نیس..
کوک:میسو دخترم تو هنوز بچه ای نباید اینارو ببینی کع...
به جیمین نگاه کردم...دیدم بهم زل زده بود و یه لبخند شیطونی روی لباش بود...
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟔
_________________
امیدوارم خوشتون بیاد بیخشید دیر شددد شب بخیرر~~
تهیونگ:نترسس خودم میدونم چقدر بخرمم
جیمین:آخرین باری که اینو گفتی کلی بدهی بالا آوردم و تازه تموم شده..
تهیونگ:*سکوتی در حد فریاد*
جیمین ویو:
سوار ماشین شدیم و رفتیم توی فروشگاه.. و ته و کوک دست میا و میسو رو گرفتن و دویدن طرف فروشگاه...ا.ت هم از ماشین پیاده شد و اومد پیشم.
ا.ت:خب..بریم اوپا؟
جیمین:آره...صب کن چی؟ اوپا؟
ا.ت خندید و دستمو کشید و رفتیم توی فروشگاه...خیلی کیوتههه..بهم میگه اوپاااㅜㅡㅜ
پرش زمانی 1 ساعت بعد:
کلی خرید کردیم و من تقریبا ورشکست شدم و بلاخره رسیدیم خونه..
کوک:بچها من یه فیلم عاشقانه دانلود کردم...خوبه؟ وقتی داشتیم برمیگشتیم دانلودش کردم..
میا:یهههه
ا.ت:عالیههه کوکککک
خوراکی هایی که گرفته بودیم رو باز کردیم و شروع کردیم به خوردن..
ا.ت ویو:
همینجوری داشتیم میخوردیم که دیدم چند تا بسته ی آدامس توی پلاستیکه با ذوق رفتم سمت پلاستیک
ا.ت:بچها آدامممسسس!
کوک:نه ا.ت اون...
ا.ت:چی؟
یکیشون رو باز کردم و دیدم کا*ندومه...زود بستش رو توی پلاستیک گذاشتم و به کوک نگاه کردم..
کوک:چی بگم...فراموشش کن...
ا.ت:اصن به چه دردت میخوره..
جیمین سرشو نزدیک گوشم آورد و با صدای دورگه ای زمزمه کرد...
جیمین:شاید به درد ما بخوره بیبی...هوم؟
داشتم خجالت میکشیدم...آروم هلش دادم و سرشو به طرف تلویزیون گرفتم
ا.ت:هیسسسس فیلمتو ببین
جیمین:*خنده*اوکی اوکی باشه بچهㅋㅋ
داشتیم نگاه میکردیم که فیلم صحنه دار شد
تهیونگ:وات د فاخخخ من نگاه نمیکنمممم میاا چشمام رو بگیررر
میا:یااا اینکه چیزی نیس..
کوک:میسو دخترم تو هنوز بچه ای نباید اینارو ببینی کع...
به جیمین نگاه کردم...دیدم بهم زل زده بود و یه لبخند شیطونی روی لباش بود...
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟔
_________________
امیدوارم خوشتون بیاد بیخشید دیر شددد شب بخیرر~~
۲.۷k
۰۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.