پارت ۱۳ تتو آرتیست من ✨️🥊
ویو نایگیو
من .... من مجبورم ... م مجبورم بخاطر لوگان تمام ثروتم رو به اون عفریته بدم
ولی ...... ولی اگه گولم بزنه و ... و لوگان رو بهم پس نده چی ؟؟ وای خدااااا دیگه نمیکشم ( بغض کرد ) پنج مین بعد گوشیم زنگ خورد ( دینگ دینگ ) تهیونگ بود جواب دادم
مکالمه :
+ سلام نایگیو شی خوبی ( خوشحال )
_ سلام تهیونگ شی آره خوبم تو چی ( ناراحت )
+ چیزی شده ... پرا ناراحتی؟؟ ( نگران )
_ هیچی نیست مشکل یه مشکل شخصی
+ اوم باشه اوکی ... زنگ زدم حالتو بپرسم و می خواستم بگم قضیه برادرت چی شد
_ هق خوبه هق ممنونم که هق پ پرسیدی
+ نایگیو مطمئنی آخه هق هقات اینو نمیگه
_ تهیونگ هق .... من دیگه هق .. خسته شدم
+ می دونستم یه چیزی شده الان میام پیشت
( قطع کردن )
ویو تهیونگ
زنگ زدم به نایگیو و وقتی جواب داد از یه چیزی مطمئن بودم اونم این بود که یه چیزی شده چون تا الان که ۲ ماه باهم آشنا شدیم ... تاحالا گریشو ندیدم
پس بالافاصله قطع کردمو رفتم پیشش
وقتی زنگ درو زدم و وقتی در باز شد با قیافه ی نایگیو که بر اثر گریه داغون شده بود مواجه شدم و نایگیو بلافاصله خودشو تو بغلم جا کرد و منم بغلش کردم ..........
از دید ادمین =
نایگیو همه چیزو برای تهیونگ تعریف کرد و تهیونگم بلافاصله ی تموم شدن حرفش بغلش کرد و زمزمه وار گفت
+ نگران نباش ..... همه چیز رو باهم درست میکنیم
بقیه تو پارت بعدی خرگوشا 🐇✨️🚶🏻♀️
من .... من مجبورم ... م مجبورم بخاطر لوگان تمام ثروتم رو به اون عفریته بدم
ولی ...... ولی اگه گولم بزنه و ... و لوگان رو بهم پس نده چی ؟؟ وای خدااااا دیگه نمیکشم ( بغض کرد ) پنج مین بعد گوشیم زنگ خورد ( دینگ دینگ ) تهیونگ بود جواب دادم
مکالمه :
+ سلام نایگیو شی خوبی ( خوشحال )
_ سلام تهیونگ شی آره خوبم تو چی ( ناراحت )
+ چیزی شده ... پرا ناراحتی؟؟ ( نگران )
_ هیچی نیست مشکل یه مشکل شخصی
+ اوم باشه اوکی ... زنگ زدم حالتو بپرسم و می خواستم بگم قضیه برادرت چی شد
_ هق خوبه هق ممنونم که هق پ پرسیدی
+ نایگیو مطمئنی آخه هق هقات اینو نمیگه
_ تهیونگ هق .... من دیگه هق .. خسته شدم
+ می دونستم یه چیزی شده الان میام پیشت
( قطع کردن )
ویو تهیونگ
زنگ زدم به نایگیو و وقتی جواب داد از یه چیزی مطمئن بودم اونم این بود که یه چیزی شده چون تا الان که ۲ ماه باهم آشنا شدیم ... تاحالا گریشو ندیدم
پس بالافاصله قطع کردمو رفتم پیشش
وقتی زنگ درو زدم و وقتی در باز شد با قیافه ی نایگیو که بر اثر گریه داغون شده بود مواجه شدم و نایگیو بلافاصله خودشو تو بغلم جا کرد و منم بغلش کردم ..........
از دید ادمین =
نایگیو همه چیزو برای تهیونگ تعریف کرد و تهیونگم بلافاصله ی تموم شدن حرفش بغلش کرد و زمزمه وار گفت
+ نگران نباش ..... همه چیز رو باهم درست میکنیم
بقیه تو پارت بعدی خرگوشا 🐇✨️🚶🏻♀️
۴.۳k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.