عشق و هوس پارت ۲

رفتیم تو کلاس بچه ها با هم حرف میزدن فریال و شکیب پیش هم بود صندلی شون

از شانس‌ خوب منم رها دست صندلی بغلیم بود عالی بود کاملا تو دیدم بود
سرش تو گوشیش بود داشت با یکی چت میکرد دلم میخواست ببینم کیه شاید رلشه
نه نه 😐کاش رل نداشته باشه
یهو گوشیش زنگ زد اسم ممد اومد رو صفحه زود جواب داد
یواشکی حرف میزد:الو سلام خوبی کافه رو رزر کردی اهان یادت باشه به بچه ها بگو ساعت ۱۲ پارتی هست کافه پیانو باش خداحافظ
#طاها الان دیگه واقعا شانسم کمتر شد تو فکر بودم که مبین که صندلی پشتیم بود زد پس گردنم
به خودم اومدم دیدم استاد اومده زود پاشدم رها یواشکی داشت میخندید بهم
سر کلاس همش حواسم به رها بود داشت یه چیزی رو مینوشت و یواشکی داد صندلی بغلی بعد همون طوری رفت دست به دست رسید به یه دختر دختره خوند نامه رو تعجب کرد
داشتم فکر میکردم که چی بوده که دختره همچین تعجب کرد که یهوو
استاد:اقای بهمنی اقایی بهمنیی
طاها:ااا بله بله استاد
استاد:حواستون کجاست
طاها:ببخشید استاد
استاد:دیگه تکرار نشه😠
بعد کلاس رفتیم واس استراحت تو محوطه بودیم که شکیب و... اومدن
شکیب:چته داش سر کلاس کلا تو فکر بودی😐
نازی:اره چت شده🤨 نکنه عاشق شدی😂
طاها:چیییی چرا گندش میکنید🤬 خرا داشتم فکر میکردم فقط
مبین:ما شاخ داریم 😑

ادامه دارد🏃‍♀️