یین و یانگ (پارت ۴۵)
می تونیم از این طریق پیداش کنیم .
ته : آفرین !
گفتم : ولی قبول می کنن جعبه سیاهشون رو به ما بدن ؟
هکر : بعضی هاشون رو میشه هک کرد ولی برای بقیه...بیخیال شما سلبریتی هستین ! در ازای عکس و امضا این کارو می کنن ! گفتم : اوکی... گوشیم زنگ زد ، نامجون هیونگ بود . جوابشو دادم و قضیه رو براش توضیح دادم . شاید به کمکشون احتیاج پیدا کردیم . هکر: من آماده م بریم ؟***رسیدیم به اولین عمارت ، یه ماشین روربروش پارک شده بود . گفتم : میشه هکش کرد ؟ هکر : نه ، مدلش قدیمیه. من و تهیونگ پیاده شدیم و آیفون خونه رو زدیم . یه دختر جوون ، از پشت بلندگو جواب داد : بله؟
گفتم : من جئون جونگکوکم و با تهیونگ اومدم ، میشه یه لحظه بیاین دم در ؟ صدای جیغ از توی آیفون اومد بعدم قطع شد . ۲۰ دقیقه دم در معطل بودیم ، بالاخره خانوم تشریف آوردن . خوش تیپ کرده بود و آرایش خیلییی غلیظی داشت . آخه همچین تیپی برای اینجا؟به زور جلوی خندم رو گرفتم...لباس مجلسی پوشیده بود ، یه لباس باز . امان از دست اینا...گفتم : ببخشید میشه جعبه سیاه ماشینتون رو یه نگاهی کنیم ؟ ته از این عجله من تعجب کرده بود . دختره گفت : البته...شما جون بخواین .(با کلی عشوه)فقط به خاطر این اومدین ؟
ته : بله . دختر : میشه اول یه عکس بگیریم؟(تاکید می کنم با عشوه😂) گفتم : حتما . دختره گوشیشو در آورد و خودشو یهو انداخت بغلم ، یا خدا این چشه...عکس رو گرفت و با کلی عشوه ازم جدا شد .
تهیونگ : میشه جعبه سیاه رو بدین ؟ ما عجله داریم . بالاخره جعبه سیاه رو داد . هکر گذاشتش توی لپتابش و نگاهش کردیم . هکر : خودشه این همون وَنه! اینجا میره سمت راست و ...آها جلوی این یکی عمارت وایساد . خودشه! گازشو گرفتیم و جلوی عمارته وایسادیم . پیاده شدم و به عمارت نگاهی انداختم . خودشه ، اینجاست...
#فیک_بی_تی_اس #فیک
ته : آفرین !
گفتم : ولی قبول می کنن جعبه سیاهشون رو به ما بدن ؟
هکر : بعضی هاشون رو میشه هک کرد ولی برای بقیه...بیخیال شما سلبریتی هستین ! در ازای عکس و امضا این کارو می کنن ! گفتم : اوکی... گوشیم زنگ زد ، نامجون هیونگ بود . جوابشو دادم و قضیه رو براش توضیح دادم . شاید به کمکشون احتیاج پیدا کردیم . هکر: من آماده م بریم ؟***رسیدیم به اولین عمارت ، یه ماشین روربروش پارک شده بود . گفتم : میشه هکش کرد ؟ هکر : نه ، مدلش قدیمیه. من و تهیونگ پیاده شدیم و آیفون خونه رو زدیم . یه دختر جوون ، از پشت بلندگو جواب داد : بله؟
گفتم : من جئون جونگکوکم و با تهیونگ اومدم ، میشه یه لحظه بیاین دم در ؟ صدای جیغ از توی آیفون اومد بعدم قطع شد . ۲۰ دقیقه دم در معطل بودیم ، بالاخره خانوم تشریف آوردن . خوش تیپ کرده بود و آرایش خیلییی غلیظی داشت . آخه همچین تیپی برای اینجا؟به زور جلوی خندم رو گرفتم...لباس مجلسی پوشیده بود ، یه لباس باز . امان از دست اینا...گفتم : ببخشید میشه جعبه سیاه ماشینتون رو یه نگاهی کنیم ؟ ته از این عجله من تعجب کرده بود . دختره گفت : البته...شما جون بخواین .(با کلی عشوه)فقط به خاطر این اومدین ؟
ته : بله . دختر : میشه اول یه عکس بگیریم؟(تاکید می کنم با عشوه😂) گفتم : حتما . دختره گوشیشو در آورد و خودشو یهو انداخت بغلم ، یا خدا این چشه...عکس رو گرفت و با کلی عشوه ازم جدا شد .
تهیونگ : میشه جعبه سیاه رو بدین ؟ ما عجله داریم . بالاخره جعبه سیاه رو داد . هکر گذاشتش توی لپتابش و نگاهش کردیم . هکر : خودشه این همون وَنه! اینجا میره سمت راست و ...آها جلوی این یکی عمارت وایساد . خودشه! گازشو گرفتیم و جلوی عمارته وایسادیم . پیاده شدم و به عمارت نگاهی انداختم . خودشه ، اینجاست...
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۶.۸k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.