پارت 7❤💎

(میتسوری رفت پیش ات و شینوبو)
میتسوری: سلامممممم ات باورمممممم نمیشههه خاله میشم
ات و شینوبو: سلام
ات: خوبی میسو جونم
میتسوری: از این بهتر نمیشم
شینوبو: قراره اسم بچه تون رو چی بزارین
ات: معلوم نیست دختره یا پسره
میتسوری: من انتخاب میکنم
ات: نه خودم آخرش فهمیدم جنسیتش چیه انتخاب میکنم
میتسوری: باشه ولی من خالشم
شینوبو: پس من چیشم منم خاله ام
ات: شماها مثل خواهرامید ازتون ممنونم
شینوبو و میتسوری: خواهش میکنم
پرش زمانی به 5سال بعد
ات: نانومی (اسم دخترشون)
نانومی: مامانی میتونم برم پیش خاله میتسو
ات: باشه منم میام
(رفتند پیش میتسوری)
میتسوری: سلام عزیزانم
ات: سلام عزیزم خوبی
نانومی: سلام خاله میتسویی بیا بازی کنیم
میتسوری: باشه میاییم بازی کنیم
شینوبو: سلام به همه
نانومی: سلام خاله شینویو خوبی
شینوبو: سلام عزیزم من خوبم تو چطوری
نانومی: من خوبم میایید بازی کنیم
شینوبو و میتسوری: باشه
(مشخصات دختر ات و سانمی موهای سفید و چشم های بنفش)
سانمی: سلام عزیزم نانومی کجاس
ات: رفته با شینوبو و میتسوری بازی کنه
(قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید) ❤❤❤❤❤❤💎💎💎❤💎💎💎❤❤💎❤❤