P19
P19
ویو ا/ت :
+ جونگکوک ...
_ : تو حال خودم بودم دیدم یکی صدام کرد برگشتم دیدم ا/ت
_ : جانم ( نمیدونم چرا بش گفتم جانم ولی شنیدی میگن اگه کسیو خیلی دوست داشته باشی عیباشو نادیده میگیری )
+ : میشه یکم باهات حرف بزنم
_ : بیا بشین ( لبخند محو )
+ : جونگکوک ... بابت اون کاری که کنار بیمارستان انجام دادممعذرت میخوام نمیخواستم این کارو بکنم ببخشید عزیزم
_ : عیبی نداره به هر حال منم زیاده روی کردم بیبی
+ : رفتم جلو لبشو بوسیدم از کاری که کردم تعجب کردم ولی من هنوز دوسش داشتم ..
_ : از کار ا/ت خیلی تعجب کردم منم همراهی کردم کمرشون گرفتمو به خودم چسبوندمش
* بعد ۲ روز
ویو ا/ت :
از اون روز به بعد من خونه جونگکوک میموندم بعضی وقتا هم سر خاک تهیونگ گل میبردم و باهاش حرف میزدم
ویو جونگکوک : توی این دو روز پدرم بهم زنگ زد و گفت که رزان ازدواج کرده و به خاطر این شرکت سود کرده و بهترین شرکت رو داریم
* شب
ویو ا/ت :
+ جونگکوک شام چی میخوری ؟؟
_ : لباتو ( حسوووووووودی نمیکنمممممم)
+ : ههه دیوونه مسخره بازی در نیار میگم چی میخوری
_ د اومد نزدیک و نزدیک لبم شد و مکای عمیقی میزد
+ : اروممیزنم به سینه هاش نفس کم آورده بودم ازم جدا شد
_ : کامل سیر نشدمماااااا
+: بی تر ادددددددب
_ : بپوش
+ : چیی؟؟
_ : میگم لباسمو بپوش میریم بیرون
+ : عررررررررررررر ( ذوق )
ویو ا/ت :
رفتم و یه لباس قشنگ پوشیدم و یه میکاپ لایت کردم و رفتم پایین
_ : جذاب شدی نبرنت ...(:
+ : زبون نریز بریم ( از خداتم باشه حیوون )
_ : چشم بریم
* رسیدیم رستوران ..
ویو ا/ت :
رفتیم داخل یه رستوران خیلی خوشگل بود
اصلا نمیتونستم نگاهش نکنم رفتیم سر یه میز قشنگ و شیک نشستیم و شاممونو سفارش دادیم و خوردیم
_ : بیب ...
+ : جانم
+ : با کاری که کرد تعجب کردممممم
لایک کننننن جرر خوردم انقدر گفتمم کامنت بزااارینننننننننننننن ✨
شرطا
۲۰ لایک
۱۵ کامنت
ویو ا/ت :
+ جونگکوک ...
_ : تو حال خودم بودم دیدم یکی صدام کرد برگشتم دیدم ا/ت
_ : جانم ( نمیدونم چرا بش گفتم جانم ولی شنیدی میگن اگه کسیو خیلی دوست داشته باشی عیباشو نادیده میگیری )
+ : میشه یکم باهات حرف بزنم
_ : بیا بشین ( لبخند محو )
+ : جونگکوک ... بابت اون کاری که کنار بیمارستان انجام دادممعذرت میخوام نمیخواستم این کارو بکنم ببخشید عزیزم
_ : عیبی نداره به هر حال منم زیاده روی کردم بیبی
+ : رفتم جلو لبشو بوسیدم از کاری که کردم تعجب کردم ولی من هنوز دوسش داشتم ..
_ : از کار ا/ت خیلی تعجب کردم منم همراهی کردم کمرشون گرفتمو به خودم چسبوندمش
* بعد ۲ روز
ویو ا/ت :
از اون روز به بعد من خونه جونگکوک میموندم بعضی وقتا هم سر خاک تهیونگ گل میبردم و باهاش حرف میزدم
ویو جونگکوک : توی این دو روز پدرم بهم زنگ زد و گفت که رزان ازدواج کرده و به خاطر این شرکت سود کرده و بهترین شرکت رو داریم
* شب
ویو ا/ت :
+ جونگکوک شام چی میخوری ؟؟
_ : لباتو ( حسوووووووودی نمیکنمممممم)
+ : ههه دیوونه مسخره بازی در نیار میگم چی میخوری
_ د اومد نزدیک و نزدیک لبم شد و مکای عمیقی میزد
+ : اروممیزنم به سینه هاش نفس کم آورده بودم ازم جدا شد
_ : کامل سیر نشدمماااااا
+: بی تر ادددددددب
_ : بپوش
+ : چیی؟؟
_ : میگم لباسمو بپوش میریم بیرون
+ : عررررررررررررر ( ذوق )
ویو ا/ت :
رفتم و یه لباس قشنگ پوشیدم و یه میکاپ لایت کردم و رفتم پایین
_ : جذاب شدی نبرنت ...(:
+ : زبون نریز بریم ( از خداتم باشه حیوون )
_ : چشم بریم
* رسیدیم رستوران ..
ویو ا/ت :
رفتیم داخل یه رستوران خیلی خوشگل بود
اصلا نمیتونستم نگاهش نکنم رفتیم سر یه میز قشنگ و شیک نشستیم و شاممونو سفارش دادیم و خوردیم
_ : بیب ...
+ : جانم
+ : با کاری که کرد تعجب کردممممم
لایک کننننن جرر خوردم انقدر گفتمم کامنت بزااارینننننننننننننن ✨
شرطا
۲۰ لایک
۱۵ کامنت
۱۱.۶k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.