❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥part_¹³ ❦
سولنان: ا.ت ترسیدم(گریه)
ا.ت: س.. سولنان ببخشید خاستم شوخب کنم بی جنبه نباش
سولنان از توی بغل تهیونگ اومد بیرون و ا.ت و بغل کرد و در گوشش گفت
سولنان: اگه میفهمیدن چی؟
ا.ت: نگران نباش
جیمین: بریم خرید کنیم اخه دخترا خرید دوست دارن
یونا: موچیم راست میگه
کوک: نه دیگه دیر وقته
ا.ت: جونگکوک تازه ساعت ۸ شب
سولنان دوباره رفت سمت تهیونگ و بهش اروم گفت
سولنان: تهیونگ بیا بریم عمارت خسته شدیم دیگه
جیمین: پس بریم عمارت
همشون دوباره رفتن سوار ماشین هاشون شدن و حرکت کردن سمت عمارت و بعد چند مین رسیدن
ا.ت: من شام نمیخورم
همه: ما هم نمیخوریم
جونگکوک: بریم استراحت کنیم .. ا.ت بیا بریم( پوزخند عصبی)
ا.ت: اوکی
همشون رفتن اتاقاشون
کوک: خیلی عصبیم کردی
ا.ت: حال کردی (خنده)
کوک: بهت نشون میدم
ا.ت: چطور اونوقت
از زبان ا.ت
❥part_¹³ ❦
سولنان: ا.ت ترسیدم(گریه)
ا.ت: س.. سولنان ببخشید خاستم شوخب کنم بی جنبه نباش
سولنان از توی بغل تهیونگ اومد بیرون و ا.ت و بغل کرد و در گوشش گفت
سولنان: اگه میفهمیدن چی؟
ا.ت: نگران نباش
جیمین: بریم خرید کنیم اخه دخترا خرید دوست دارن
یونا: موچیم راست میگه
کوک: نه دیگه دیر وقته
ا.ت: جونگکوک تازه ساعت ۸ شب
سولنان دوباره رفت سمت تهیونگ و بهش اروم گفت
سولنان: تهیونگ بیا بریم عمارت خسته شدیم دیگه
جیمین: پس بریم عمارت
همشون دوباره رفتن سوار ماشین هاشون شدن و حرکت کردن سمت عمارت و بعد چند مین رسیدن
ا.ت: من شام نمیخورم
همه: ما هم نمیخوریم
جونگکوک: بریم استراحت کنیم .. ا.ت بیا بریم( پوزخند عصبی)
ا.ت: اوکی
همشون رفتن اتاقاشون
کوک: خیلی عصبیم کردی
ا.ت: حال کردی (خنده)
کوک: بهت نشون میدم
ا.ت: چطور اونوقت
از زبان ا.ت
۹.۱k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.