بامداد عاشقی
بامداد عاشقی
" ا/ت "
مثل همیشه از خواب بیدار شدم وموهام رو گوجه ای بستم . از پله ها پایین اومدم ، خدمتکار: سلام خانم صبحتون بخیر .
ا/ت : سلام مرسی . اجوما پدرم کجاست ؟
( اجوما منظورم همون خدمتکاره)
اجوما : نمیدونم برای صبحانه به طرف اتاقشون رفتم ولی کسی جواب نداد .
ا/ت : اوکی پس من برم ببینم که بیدار شده یا نه . به طرف اتاق پدرم رفتم در زدم .
ا/ت : پدر بیدار شدید ؟ کسی جواب نداد .
در اتاق رو باز کردم دیدم نوشیدنی خورده و بی هوش شده .
ا/ت : هیی دوباره ، بابا ( داد )
از خواب پرید .
(اسم بابای ا/ت کانگ تهمو عه )
ته مو : وای ا/ت ترسیدم ا/ت : بیدار شو خوابالو صبحونه حاضره . ته مو : باشه الان میام .
ا/ت : من رفتم آشپزخونه ، زود بیا .
" ته مو "
لباس هام رو عوض کردم ، ادکلن زدم ، موهام رو شونه کردم و رفتم طبقه پایین .
ته مو : دخترم من اشتها ندارم . صبحونت که تموم شد بلند شو برو چمدون ببند .
ا/ت : واسه چی تهمو : حرف اضافه نداریم ، همین که گفتم . ا/ت : میخوای منو بفرستی پیش مامان ، آمریکا
( با حالت مسخره ای)
" ا/ت "
پدرم اومد جلو و ی سیلی زد . تهمو : اینو زدم به خاطر اینکه خیلی بی ادب و گستاخ شدی .
به حرفاش گوش ندادم و صبحونم رو کامل خوردم . ا/ت : اجوما مرسی .
رفتم اتاقم و وسایلم رو جمع کردم و حاضر شدم .
پدرم با ون مشکی جلو در خونه ایستاده بود . تهمو : سوار شو
سوار ماشین شدم و حرکت کردیم .
" ا/ت "
مثل همیشه از خواب بیدار شدم وموهام رو گوجه ای بستم . از پله ها پایین اومدم ، خدمتکار: سلام خانم صبحتون بخیر .
ا/ت : سلام مرسی . اجوما پدرم کجاست ؟
( اجوما منظورم همون خدمتکاره)
اجوما : نمیدونم برای صبحانه به طرف اتاقشون رفتم ولی کسی جواب نداد .
ا/ت : اوکی پس من برم ببینم که بیدار شده یا نه . به طرف اتاق پدرم رفتم در زدم .
ا/ت : پدر بیدار شدید ؟ کسی جواب نداد .
در اتاق رو باز کردم دیدم نوشیدنی خورده و بی هوش شده .
ا/ت : هیی دوباره ، بابا ( داد )
از خواب پرید .
(اسم بابای ا/ت کانگ تهمو عه )
ته مو : وای ا/ت ترسیدم ا/ت : بیدار شو خوابالو صبحونه حاضره . ته مو : باشه الان میام .
ا/ت : من رفتم آشپزخونه ، زود بیا .
" ته مو "
لباس هام رو عوض کردم ، ادکلن زدم ، موهام رو شونه کردم و رفتم طبقه پایین .
ته مو : دخترم من اشتها ندارم . صبحونت که تموم شد بلند شو برو چمدون ببند .
ا/ت : واسه چی تهمو : حرف اضافه نداریم ، همین که گفتم . ا/ت : میخوای منو بفرستی پیش مامان ، آمریکا
( با حالت مسخره ای)
" ا/ت "
پدرم اومد جلو و ی سیلی زد . تهمو : اینو زدم به خاطر اینکه خیلی بی ادب و گستاخ شدی .
به حرفاش گوش ندادم و صبحونم رو کامل خوردم . ا/ت : اجوما مرسی .
رفتم اتاقم و وسایلم رو جمع کردم و حاضر شدم .
پدرم با ون مشکی جلو در خونه ایستاده بود . تهمو : سوار شو
سوار ماشین شدم و حرکت کردیم .
۷۳.۶k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.