درخواستی از تهیونگ پارت اول
ویو نویسنده
دوباره به گوشیش خیره شد. منتظر بود تا زنگ بزند منتظر بود تا با او تماس بگیرد و او بتواند صدای زیبای عشقش را بشنود . او نمی توانست قبول کند عشقش برای همیشه او را ترک کرده و رفته است. او هنوز هم فکر میکند عشقش زنده است. دوباره با فکر کردن به عشقش و ان شب بارونی اشک هایش جاری شد
ته : چطور اون اتفاق افتاد؟( گریه)
ته: چطور اجازه دادم اون اتفاق بیوفته؟( گریه)
ته:چرا به همین راحتی تنهام گذاشتی و رفتی؟( گریه )
ته : مگه نمیدونستی من حاضرم برای اینکه کنارت باشم بمیرم( گریه)
با احتمال فکر میکنید منظور اون از ان اتفاق چیست. پس بیایید تا برایتان تعریف کنم.
فلش بک به ده ماه قبل:
ویو ته
امروز میخواستم بهش بگم که چقدر دوسش دارم برای همین ازش خواستم بیاد زیر همون درخت قدیمی. همون درختی که زیرش بهترین اتفاق زندگی ام را دیدم. یک دسته گل خریدم رفتم. رسیدم زیر درخت ولی او هنوز نرسیده بود. کمی منتظر نشستم تا اینکه....
بنظرتون چی شد؟
منتظر پارت بعد باشید.
دوباره به گوشیش خیره شد. منتظر بود تا زنگ بزند منتظر بود تا با او تماس بگیرد و او بتواند صدای زیبای عشقش را بشنود . او نمی توانست قبول کند عشقش برای همیشه او را ترک کرده و رفته است. او هنوز هم فکر میکند عشقش زنده است. دوباره با فکر کردن به عشقش و ان شب بارونی اشک هایش جاری شد
ته : چطور اون اتفاق افتاد؟( گریه)
ته: چطور اجازه دادم اون اتفاق بیوفته؟( گریه)
ته:چرا به همین راحتی تنهام گذاشتی و رفتی؟( گریه )
ته : مگه نمیدونستی من حاضرم برای اینکه کنارت باشم بمیرم( گریه)
با احتمال فکر میکنید منظور اون از ان اتفاق چیست. پس بیایید تا برایتان تعریف کنم.
فلش بک به ده ماه قبل:
ویو ته
امروز میخواستم بهش بگم که چقدر دوسش دارم برای همین ازش خواستم بیاد زیر همون درخت قدیمی. همون درختی که زیرش بهترین اتفاق زندگی ام را دیدم. یک دسته گل خریدم رفتم. رسیدم زیر درخت ولی او هنوز نرسیده بود. کمی منتظر نشستم تا اینکه....
بنظرتون چی شد؟
منتظر پارت بعد باشید.
۳.۸k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.