*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
Part:¹⁸
(صبح)
ا.ت: صبح بخیر
بقیه: صبح بخیر
جین: بیاین صبحونه اماده اس
جیهوپ: وایی ا.ت یادته همش اولین نفر تو میومدی رو میز
ا.ت: وایی اره همین الانم اولین نفر بودم(خنده)
تهیونگ: یادته چقدر با جونگ کوک بحث میکردی؟(خنده)
یهو همه ساکت شدن
(لونا محکم زد با ارنج به پهلوی تهیونگ بدبخت)
لونا: غذاتو بخوررررر(حرصی)
که جیمین دستمالش رو به سمت تهیونگ پرت کرد
جیمین: موافقم تو فقط غذاتو بخورر
ا.ت: بچها میخوام یه چیز جدی بهتون بگم
نامجون رو به ته: همینو میخواستی؟(جدی و اروم)
ا.ت: بچها لطفاً بخاطر من و اقای جئون معذب نشید
شوگا و کوک: اقای جئون؟!!!!
شوگا: تو چته کوک؟
کوک: نه خب اخه عجیب بود
ا.ت: سرد بدن کسی عجیب نیست اینکه یکی رو به فامیل صدا کنی عجیبه؟
کوک: وای باز تیکه انداختنات شروع شد .. ببین ا.ت گذشته دیگه گذشتهه انقدر نزن تو روم فهمیدی؟(جدی و داد)
ا.ت: مقصری طلبکار هم هستی ؟ دیگه چیی؟(نیشخند حرصی)
کوک: اره قبول دارم تا جایی نباید سرد رفتار میکردم اما دیگه نمیشه گذشته رو تغیر داد اما..
ا.ت: جونگ کوک لطفا بس کن ولی و اما هم نداره من هم برای خودم دنبال خونه میگردم چون فکر نمیکنم بتونم باهات زیر یه سقف زندگی کنم (بغض)
کوک: تو نمیخواد جایی بری من میرم . و رفت
لونا: ا.تت؟ ا.ت خوبی ؟ چرا گریه میکنیییییی؟ دستمال بیارین
ا.ت: خسته شدم دیگههه(گریههه)
تهیونگ: تقصیر منه نباید چیزی میگفتم(ناراحت)
ا.ت: نه اصلاا به هیچ وجه فکر نکنید بخاطر شماست در هر صورت یه دعوا داشتیم(گریه)
شوگا: اغا میخوام رک یه حرفی رو بزنم؟
ا.ت: بگو؟
شوگا: ا.ت تو جونگ کوک رو دوست داری؟
...
...
..
ا.ت: هوم!(گریه)
جیهوپ: اوخییئییی عزیزممم
ا.ت: ولییی ازتون خواهش میکنم خواهش میکنممم بهش هیچی نگید شاید دوستش داشته باشم اما فکر نمیکنم بتونم ببخشمش اصن اون منو دوست نداره(وقتی گفت منو دوست نداره گریش شدت گرفت)
(اعضا هیچی نمیدونستن)
نامجون: باشه هرجور تو بخوای الانم برو تو اتاقت و استراحت کن
.
.
بعد رفتن ا.ت
تهیونگ: چرا بهش نمیگین جونگ کوک گفته اتاقشو دست نزنیم
جیمین: داداااااشششش چی میگی بد تر میشه که!
نامجون: فعلا راحتش بزارید. لونا ما کار داریم بمون پیش ا.ت
لونا
Part:¹⁸
(صبح)
ا.ت: صبح بخیر
بقیه: صبح بخیر
جین: بیاین صبحونه اماده اس
جیهوپ: وایی ا.ت یادته همش اولین نفر تو میومدی رو میز
ا.ت: وایی اره همین الانم اولین نفر بودم(خنده)
تهیونگ: یادته چقدر با جونگ کوک بحث میکردی؟(خنده)
یهو همه ساکت شدن
(لونا محکم زد با ارنج به پهلوی تهیونگ بدبخت)
لونا: غذاتو بخوررررر(حرصی)
که جیمین دستمالش رو به سمت تهیونگ پرت کرد
جیمین: موافقم تو فقط غذاتو بخورر
ا.ت: بچها میخوام یه چیز جدی بهتون بگم
نامجون رو به ته: همینو میخواستی؟(جدی و اروم)
ا.ت: بچها لطفاً بخاطر من و اقای جئون معذب نشید
شوگا و کوک: اقای جئون؟!!!!
شوگا: تو چته کوک؟
کوک: نه خب اخه عجیب بود
ا.ت: سرد بدن کسی عجیب نیست اینکه یکی رو به فامیل صدا کنی عجیبه؟
کوک: وای باز تیکه انداختنات شروع شد .. ببین ا.ت گذشته دیگه گذشتهه انقدر نزن تو روم فهمیدی؟(جدی و داد)
ا.ت: مقصری طلبکار هم هستی ؟ دیگه چیی؟(نیشخند حرصی)
کوک: اره قبول دارم تا جایی نباید سرد رفتار میکردم اما دیگه نمیشه گذشته رو تغیر داد اما..
ا.ت: جونگ کوک لطفا بس کن ولی و اما هم نداره من هم برای خودم دنبال خونه میگردم چون فکر نمیکنم بتونم باهات زیر یه سقف زندگی کنم (بغض)
کوک: تو نمیخواد جایی بری من میرم . و رفت
لونا: ا.تت؟ ا.ت خوبی ؟ چرا گریه میکنیییییی؟ دستمال بیارین
ا.ت: خسته شدم دیگههه(گریههه)
تهیونگ: تقصیر منه نباید چیزی میگفتم(ناراحت)
ا.ت: نه اصلاا به هیچ وجه فکر نکنید بخاطر شماست در هر صورت یه دعوا داشتیم(گریه)
شوگا: اغا میخوام رک یه حرفی رو بزنم؟
ا.ت: بگو؟
شوگا: ا.ت تو جونگ کوک رو دوست داری؟
...
...
..
ا.ت: هوم!(گریه)
جیهوپ: اوخییئییی عزیزممم
ا.ت: ولییی ازتون خواهش میکنم خواهش میکنممم بهش هیچی نگید شاید دوستش داشته باشم اما فکر نمیکنم بتونم ببخشمش اصن اون منو دوست نداره(وقتی گفت منو دوست نداره گریش شدت گرفت)
(اعضا هیچی نمیدونستن)
نامجون: باشه هرجور تو بخوای الانم برو تو اتاقت و استراحت کن
.
.
بعد رفتن ا.ت
تهیونگ: چرا بهش نمیگین جونگ کوک گفته اتاقشو دست نزنیم
جیمین: داداااااشششش چی میگی بد تر میشه که!
نامجون: فعلا راحتش بزارید. لونا ما کار داریم بمون پیش ا.ت
لونا
۵۲۴
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.