. . . . . . فیک جـونگکوک. . ... . . . .
. . . . . . فیک جـونگکوک. . ... . . . .
نیم؟ ازدواج اجباری
part ⁶
ویو کوک
چندساعت از توی بار بودن گذشته بود که یهو...تهیونگ دستمو کشید توی دسشویی بار (مهمونی)
– تهیونگ..
&ه..هیچی نگو (مست)
– میدونی که زن دارم؟..
&دوسش داری؟
– ......
& جواب منو بده
– مهم نیست
هلش دادم*
& بریم خونه..
– بریم باشه
ویو کوک
تهیونگ رو سوار ماشین کردم و بردمش خونشون نمیدونم چرا هوا انقد گرم شده بود..
ویو لیلی
توی خونه بودم ساعت تقریبا ۲ یا ۳ شب بود که با صدای در از اتاق خارج شدم و به سمت در رفتم وقتی در رو باز کردم خیلی سریع و یهویی به دیوار چسبیده شدم
+چ.. چیشده
– ه..هیچی..ن.. نگو (مست)
+چ..چی..میگی (ترسیده)
– چونه لیلی رو بالا میارم* میخوامت
+ وادف.. منظورت چیه ولم کن
ویو کوک
سرم رو کج کردم تا لبهای لیلی رو ببوسم که هلم داد
+ اصلا معلوم هست داری چه غلطی میکنی؟
– اگه بخوام کاری بکنم..نمیتونی جلوم رو بگیری
+ گریم میگیره* نکن..
ویو لیلی
با گریه جونگ کوک رو هل دادم و رفتم طبقه بالا توی اتاقم و در بزور سعی کردم بخوابم
صحبت خودم💅🏻
جونگکوک روی زمین افتاد و توی هوای سرد بزور خوابید و صبح.....
★
★
خب خب فیک داره جالب میشههه💅🏻💅🏻
حمایت کنیددددددددسکسکظکچظچشس
من این همه زود زود پارت میزارم وقت میزارم فکر میکنم یه کامنت و لایک نمیزاریددد؟😭
امشب چندتا تکپارتی و سناریو هم میزارم براتون فردا هم فیک رو میزارم
نیم؟ ازدواج اجباری
part ⁶
ویو کوک
چندساعت از توی بار بودن گذشته بود که یهو...تهیونگ دستمو کشید توی دسشویی بار (مهمونی)
– تهیونگ..
&ه..هیچی نگو (مست)
– میدونی که زن دارم؟..
&دوسش داری؟
– ......
& جواب منو بده
– مهم نیست
هلش دادم*
& بریم خونه..
– بریم باشه
ویو کوک
تهیونگ رو سوار ماشین کردم و بردمش خونشون نمیدونم چرا هوا انقد گرم شده بود..
ویو لیلی
توی خونه بودم ساعت تقریبا ۲ یا ۳ شب بود که با صدای در از اتاق خارج شدم و به سمت در رفتم وقتی در رو باز کردم خیلی سریع و یهویی به دیوار چسبیده شدم
+چ.. چیشده
– ه..هیچی..ن.. نگو (مست)
+چ..چی..میگی (ترسیده)
– چونه لیلی رو بالا میارم* میخوامت
+ وادف.. منظورت چیه ولم کن
ویو کوک
سرم رو کج کردم تا لبهای لیلی رو ببوسم که هلم داد
+ اصلا معلوم هست داری چه غلطی میکنی؟
– اگه بخوام کاری بکنم..نمیتونی جلوم رو بگیری
+ گریم میگیره* نکن..
ویو لیلی
با گریه جونگ کوک رو هل دادم و رفتم طبقه بالا توی اتاقم و در بزور سعی کردم بخوابم
صحبت خودم💅🏻
جونگکوک روی زمین افتاد و توی هوای سرد بزور خوابید و صبح.....
★
★
خب خب فیک داره جالب میشههه💅🏻💅🏻
حمایت کنیددددددددسکسکظکچظچشس
من این همه زود زود پارت میزارم وقت میزارم فکر میکنم یه کامنت و لایک نمیزاریددد؟😭
امشب چندتا تکپارتی و سناریو هم میزارم براتون فردا هم فیک رو میزارم
۶.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.