فرماندهِ قلبم، از کدام احساسم برایت بگویم یا بنویسم؟! از

فرماندهِ قلبم، از کدام احساسم برایت بگویم یا بنویسم؟! از کدام بازدم و حبس شدنِ نفس هایم، بخاطره عطر تنت ، نگاهِ پر از امیدت ، بگویم؟!
بگو ای جگر گوشه تنها قلبم.
بگو وقتی نفس هایت را نفس نکشم، وقتی دستانِ پر مهرت را نگیرم، وقتی درونِ درخشش چشمانت غرق نشوم، چگونه به دیدارِ طلوع خورشید بروم؟!
خورشیدی که گرمایش از لبخند های تو شعله‌ور می‌شود ، بهم بگو ای افسون کننده .
بهم بگو موندنی ترین دلیلِ زندگیم ، اگر به رنگِ آبی آسمان، اگر به تمامِ کائنات، الهه‌ها ، ابلیس‌ها ، به تمامِ موجوداتِ خلق شده در این دنیا ، به عشق و روحِ درمانده‌ات سوگند یاد کنم و در مقابلت زانو بزنم .
دستانم را میگیری و با من در این مسیر بی مقصد، هم نفس میشوی هلالِ ماه ؟!
بهم بگو به چه چیزی پاک تر از عشقِ قلبم باید سوگند بخورم، تو تنها شوقِ لبخند‌هایم ، تنها دلیلِ به حرکت در آوردنِ قلمم ، و تنها جهانِ من هستی پسر مَن . https://wisgoon.com/arshax19