Part 4
Part 4
داستان:ارباب
از اینجا موندیم:[آجوما:باشه پسرم]
آجوما رفت دکتر خبر کنه.
آجوما:جیهوپ پسرم دکتر الان میاد ولی....!
جیهوپ:.لی چی چیزی شده؟
آجوما:پسرم بهتر نیست این دختر رو ببریم اتاق تا دکتره شک نکنه.
جیهوپ:آره راس میگی.
«چند مین بعد»
دکتر:سلام آقای جیهوپ ببخشید بیمارتون کجاست؟
جیهوپ:اتاق آخری.
دکتر :آهان
چند دقیقه بعد دکتر از اتاق خارج شد و گفت:
دکتر: ببخشید ایشون به خاطر اینکه بدنشون ضعیف هستند و انگار ایشون اصلا غذا نخوردن به خاطر همینه که ایشون بیهوش شدن.این دارو ها رو باید بخوره تا حالش خوب شه.
جیهوپ:ای یادم رفت به اون سگه دیشب غذا بدم.(منظورش ا/ت هستش)
دکتر: ببخشید چی گفتید؟!
جیهوپ:هیچی باشه ممنون میتونید برید.
(چند ساعت بعد)
ا/ت:یا خدا من داشتم چه خواب وحشتناکی می دیدم.مامان مامان من گشنمه مامان......
هی اینجا که اتاق من نیست،نکنه این خواب نبود.
داستان:ارباب
از اینجا موندیم:[آجوما:باشه پسرم]
آجوما رفت دکتر خبر کنه.
آجوما:جیهوپ پسرم دکتر الان میاد ولی....!
جیهوپ:.لی چی چیزی شده؟
آجوما:پسرم بهتر نیست این دختر رو ببریم اتاق تا دکتره شک نکنه.
جیهوپ:آره راس میگی.
«چند مین بعد»
دکتر:سلام آقای جیهوپ ببخشید بیمارتون کجاست؟
جیهوپ:اتاق آخری.
دکتر :آهان
چند دقیقه بعد دکتر از اتاق خارج شد و گفت:
دکتر: ببخشید ایشون به خاطر اینکه بدنشون ضعیف هستند و انگار ایشون اصلا غذا نخوردن به خاطر همینه که ایشون بیهوش شدن.این دارو ها رو باید بخوره تا حالش خوب شه.
جیهوپ:ای یادم رفت به اون سگه دیشب غذا بدم.(منظورش ا/ت هستش)
دکتر: ببخشید چی گفتید؟!
جیهوپ:هیچی باشه ممنون میتونید برید.
(چند ساعت بعد)
ا/ت:یا خدا من داشتم چه خواب وحشتناکی می دیدم.مامان مامان من گشنمه مامان......
هی اینجا که اتاق من نیست،نکنه این خواب نبود.
۵۹.۴k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.