عشق مافیای(p16)
ا.ت:خواهش میکنم
بعد از شام رفتیم خوابیدیم
فردا صبح
کوک:عشقم بلند شو صب شده
ا.ت:کوک فقط یکم دیگه بزار بخوابم(با حالت خواب الو)
کوک:بلند شوووووووو
ا.ت:باشه باشه
رفتم WC کارای مربوطه رو انجام دادم(انتظار داری بگم؟)
رفتم پایین صبحونه خوردم
کوک:عزیزم من میرم بیرون بعد میام
ا.ت:باشه خدافظ
کوک:خدافظ
کوک رفت
شب
کوک ویو
داشتم برمیگشتم امارت هنوز ۲۰ دقیقه مونده بود ک برسم ب امارت
یهو ب گوشیم ی پیامک ارسال شد
وقتی گوشیمو باز کردم با چیزی ک دیدم شکه شدم
ی شماره ی ناشناس برام عکس ا.ت رو فرستاده بود کنار چندتا مرد ک داشتن س*ک*س میکردن
زیر عکسه هم زنده بود:
عشقت داره کناره چندتا مرد خوش میگذرونه!
عصبی شدم و ب راننده گفتم سریع تر بره خونه
رسیدم امارت سریع رفتم داخل ک ا.ت رو دیدم روی کاناپه نشسته
وقتی منو دید اومد سمتم
ا.ت سلام خس.....
حرفش با سیلی عی که زدم نصفه موند
ا.ت ویو
روی کاناپه نشسته بودم ک کوک اومد داخله عمارت رفتم سمتش
ا.ت:سلام خس.....
کوک:خفه شو هرزه
گوشیشو درآورد و بهم ی عکس نشون داد ک داشتم با ی چند تا مرد س*ک*س میکردم
ولی اون فتوشاپ بود
کوک:حالا دیگه ب من خیانت میکنیییی(داد و عصبی)
ا.ت:کوک باور کن اون فتو شاپه!(گریه)
کوک:خفه شو اسمه منو ب زبونه کثیفت نیار
ا.ت چرا حرفمو بار نمیکنییی(گریه و داد)
کوک:گمشو از امارت من برو بیرون
ا.ت:میدونی چیع؟
ت منو دوس نداری چون اگر داشتی حرفمو باور میکردی
بعدشم میرم ولی قبله رفتنم بگو ک شماره ی سویونگ رو داری؟
کوک:ن
ا.ت:پس ی چند دقیقه صب کن
رفتم با گوشیم شماره ی خاله(وقتی ک خاله ی کوک اومده بود ا.ت شمارشو گرفته بود و سیو کرده بود) رو گرفتم و ی کاغذو خودکار کنارم گذاشتم
مکالمه ی خ ک و ا.ت
خ ک:سلام عزیزم
ا.ت:سلام خاله
خ ک:عزیزم کاری داشتی؟
ا.ت:بله خاله میشه شماره ی سویونگ رو بهم بدی
خ ک:بله عزیزم یاداشت کن ***********(یچی تصور کنید:/)
ا.ت:ممنون خاله
خ ک:خاهش میکنم
پایان مکالمه
.........................
یکم دیگه پارت بعد رو میزارم
بعد از شام رفتیم خوابیدیم
فردا صبح
کوک:عشقم بلند شو صب شده
ا.ت:کوک فقط یکم دیگه بزار بخوابم(با حالت خواب الو)
کوک:بلند شوووووووو
ا.ت:باشه باشه
رفتم WC کارای مربوطه رو انجام دادم(انتظار داری بگم؟)
رفتم پایین صبحونه خوردم
کوک:عزیزم من میرم بیرون بعد میام
ا.ت:باشه خدافظ
کوک:خدافظ
کوک رفت
شب
کوک ویو
داشتم برمیگشتم امارت هنوز ۲۰ دقیقه مونده بود ک برسم ب امارت
یهو ب گوشیم ی پیامک ارسال شد
وقتی گوشیمو باز کردم با چیزی ک دیدم شکه شدم
ی شماره ی ناشناس برام عکس ا.ت رو فرستاده بود کنار چندتا مرد ک داشتن س*ک*س میکردن
زیر عکسه هم زنده بود:
عشقت داره کناره چندتا مرد خوش میگذرونه!
عصبی شدم و ب راننده گفتم سریع تر بره خونه
رسیدم امارت سریع رفتم داخل ک ا.ت رو دیدم روی کاناپه نشسته
وقتی منو دید اومد سمتم
ا.ت سلام خس.....
حرفش با سیلی عی که زدم نصفه موند
ا.ت ویو
روی کاناپه نشسته بودم ک کوک اومد داخله عمارت رفتم سمتش
ا.ت:سلام خس.....
کوک:خفه شو هرزه
گوشیشو درآورد و بهم ی عکس نشون داد ک داشتم با ی چند تا مرد س*ک*س میکردم
ولی اون فتوشاپ بود
کوک:حالا دیگه ب من خیانت میکنیییی(داد و عصبی)
ا.ت:کوک باور کن اون فتو شاپه!(گریه)
کوک:خفه شو اسمه منو ب زبونه کثیفت نیار
ا.ت چرا حرفمو بار نمیکنییی(گریه و داد)
کوک:گمشو از امارت من برو بیرون
ا.ت:میدونی چیع؟
ت منو دوس نداری چون اگر داشتی حرفمو باور میکردی
بعدشم میرم ولی قبله رفتنم بگو ک شماره ی سویونگ رو داری؟
کوک:ن
ا.ت:پس ی چند دقیقه صب کن
رفتم با گوشیم شماره ی خاله(وقتی ک خاله ی کوک اومده بود ا.ت شمارشو گرفته بود و سیو کرده بود) رو گرفتم و ی کاغذو خودکار کنارم گذاشتم
مکالمه ی خ ک و ا.ت
خ ک:سلام عزیزم
ا.ت:سلام خاله
خ ک:عزیزم کاری داشتی؟
ا.ت:بله خاله میشه شماره ی سویونگ رو بهم بدی
خ ک:بله عزیزم یاداشت کن ***********(یچی تصور کنید:/)
ا.ت:ممنون خاله
خ ک:خاهش میکنم
پایان مکالمه
.........................
یکم دیگه پارت بعد رو میزارم
۱۳.۰k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.