فیک پارتنر پنهانی پارت : ۱
Fake partner penhani : 1
ساعت شیش صبح بود
کم کم داشتم صدای دور برمو تشخیص میدادم
درسته دوباره جونگکوک داره تک تک اعضا رو بیدار میکنه که بریم سر تمرین اهنگ جدید
همه بیدار شده بودن جونگکوک رسید به در اتاق من ، درو با صدای بلند باز کرد و داخل اتاق شد
علامت کوک _ علامت ات +
&:ات شی بیدار شو
اومد کنار تخت که دستشو کشیدم کنار افتاد بغلش کردم گفتم
+:اوپا یکم دیگه توعم کنارم بخواب
_: هی هی بچه کوچولو بیدار شو
+:به من نگو بچه کوچولو خرگوش زشت
_:به من میگی زشت پاشو قیافه خودتو تو اینه نگاه کن
+:داری اذیتم میکنی یااا گریه میکنما
_:ما الا ۱۵ساله که باهم دوستیم اما تو تاحالا یک بارم گریه نکردی
+:خب زیاد حرف میزنی بیا بریم یچی بخوریم
جونگکوک از اتاق رفت بیرون رفتم سمت دسشویی کار های لازم رو انجام دادم و اومدم بیرون
جیمین : هی ات زود باش بشین یچی بخور باید بریم سر تمرین
+:نمیگفتی سنگین تر بودی.
جیمین : بشین غذاتو بخور بچه
+:راستی نامجون اوپا کی قراره بریم خونه هامون
نامجون : فکر کنم ی دو هفته دیگه ، چرا میپرسی
+:چون از تنهایی موندن تو خونه متنفرم ، فوقش میرم پیش جیسونگ
جیمین : میشه نری پیش اون. ازش بدم میاد پسره ی_______ اصن بیا پیش خودم
+: جیمین تو با دوستای پسر من همیشه اینجوری رفتار میکنی اصلا به تو ربطی نداره که من چیکار میکنم چیکار نمیکنم
جیمین:تو اینطوری فکر میکنی باشه اصلا دیگه باهات حرف نمیزنم
جیمین پاشد رفت منم بدون اینکه چیزی بخورم پاشدم رفت تو اتاقم ......
ساعت شیش صبح بود
کم کم داشتم صدای دور برمو تشخیص میدادم
درسته دوباره جونگکوک داره تک تک اعضا رو بیدار میکنه که بریم سر تمرین اهنگ جدید
همه بیدار شده بودن جونگکوک رسید به در اتاق من ، درو با صدای بلند باز کرد و داخل اتاق شد
علامت کوک _ علامت ات +
&:ات شی بیدار شو
اومد کنار تخت که دستشو کشیدم کنار افتاد بغلش کردم گفتم
+:اوپا یکم دیگه توعم کنارم بخواب
_: هی هی بچه کوچولو بیدار شو
+:به من نگو بچه کوچولو خرگوش زشت
_:به من میگی زشت پاشو قیافه خودتو تو اینه نگاه کن
+:داری اذیتم میکنی یااا گریه میکنما
_:ما الا ۱۵ساله که باهم دوستیم اما تو تاحالا یک بارم گریه نکردی
+:خب زیاد حرف میزنی بیا بریم یچی بخوریم
جونگکوک از اتاق رفت بیرون رفتم سمت دسشویی کار های لازم رو انجام دادم و اومدم بیرون
جیمین : هی ات زود باش بشین یچی بخور باید بریم سر تمرین
+:نمیگفتی سنگین تر بودی.
جیمین : بشین غذاتو بخور بچه
+:راستی نامجون اوپا کی قراره بریم خونه هامون
نامجون : فکر کنم ی دو هفته دیگه ، چرا میپرسی
+:چون از تنهایی موندن تو خونه متنفرم ، فوقش میرم پیش جیسونگ
جیمین : میشه نری پیش اون. ازش بدم میاد پسره ی_______ اصن بیا پیش خودم
+: جیمین تو با دوستای پسر من همیشه اینجوری رفتار میکنی اصلا به تو ربطی نداره که من چیکار میکنم چیکار نمیکنم
جیمین:تو اینطوری فکر میکنی باشه اصلا دیگه باهات حرف نمیزنم
جیمین پاشد رفت منم بدون اینکه چیزی بخورم پاشدم رفت تو اتاقم ......
۳.۲k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.