تپش قلب پارت ۵۴
رسیدیم کمپانی رفتم تو تهبونگم اومد تهیونگ:آه یورا من:تهیونگ تهیونگ:باز تو یه جا اومدی داری میلرزی من:خوب چیکار کنم هرکاری میکنم نمیشه تهیونگ:برای چی اوموی کوک:من گفتم تو کمپانی کار کنه به عنوان میکاپ آرتیست تهیونگ:هومم پس اون یکی چی کوک:اون اونو انقدر ازیت کردم دیگه خودمم نخوام اون میره من:میخوای ☺😐 همون منیجر ابنه کرگردن اومد کوک:این منیجر من:این ریا نشه ولی شبی کرگردنه من:😂 کوک:🤐😂 خندمو قورت دادم منیجر اومد جلو منیجر:جونگ کوک این خانوم کین تهیونگ:خواهر منه منیجر:اووو خوشبختم من:منم همینطور منیجر:تو که نگفتی خواهر داری(مگه باید بیاد بگه😐😐😐😐😂🤣😂والا) تهیونگ:دیگه کوک:خواهر تهیونگ قراره بیاد میکاپ آرتیست شخصیم بشه کارشم خوبه منیجر:خوب اون یکی چی کوک:اون یکیو انقدر ازیت کردم دیگه منم نخوام خودش میره منیجره:باشه از امروز میتونه کارشو شروع کنه و بعد من:همین کوک:به همین آسونی امروز پیش خودمی من:اوهوم کارم از امروز شروع شد اون دختره اومد سمت من دختره:تو یهو از کجا پیدات شد هان من:جانم دختره:همونی که شنیدی من:خوب کارتو درست انجام ندادی جات با من عوض شد دختره:کخخخخ میخواست بیاد سمتم حرصشو قورت داد و رفت من:دختره ی نازک نارنجی نکبت ایکبیری😐انگار طلب کاره دختره الاغ داشتم فحش میدادم که جونگ کوک اومد کوک:یورا یورا من:بله بله کوک:خوبی من:آره کوک:ولی انگار یکی بد رفته رو موخت داشتی فحش میدادی من:این دختره میکاپ آرتیست قبلیت اومد بهم گیر داد گفت چطوری اومدی اینجا و میخواست یه کاری باهام بکنه ولی رفت کوک:بیخود کرد پررو تو ناراحت نباش اون دیگه کاری نداره
۴.۶k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.