《کی عاشقت شدم》💜
پارت 27
جیمین: آ....ت من خیلی دوست دارم
آ.ت: منم خیلی خیلی دوست دارم میدونی حس خیلی خوبیه که تو برادرمی
جیمین: آ.ت یه سوال
آ.ت: جانم بپرس
جیمین: بابا اذیتت میکرد
آ.ت: اون .... اون شبا میرفت بار و دیر وقت برمیگشت خونه با چند تا دختر و آنقدر الکل میخورد بوش تا صد کیلومتری هم میومد وقتی میومد خونه تا حد مرگ منو میزد و میرفت
جیمین همینجوری مظلومانه داشت نگا میکرد که
جیمین: ینی خیلی بد بود نه
آ.ت: اولاش آره ولی بعدش عادت کرده بودم
جیمین دوباره آ.تو عین این بچه ها بغل کردو گفت از این به بعد من عین کوه پشتتم آجی جونم
و آ.ت به کیوتی جیمین خندید( بچه ها توجه داشته باشید جیمین تو اون لحظه خیلی کیوت بوده میبینین بعضی وقتا تا سر حد خود جر دادن کیوت میشه اونجوری)
آ.ت: اخخخخخخ الهی من قربونت برم منم عین کوه پشتتم البته کوه شنی
و خواهرو برادر قصه ما که سالهای سال از هم دور بودن الان از داشتن هم لذت میکردن و کلی خندیدن
جیمین: آ...ت اون پسره کی بود که به من گف ینی من الان پسر خاله تو میشم
آ.ت: اون اسمش یونگی پسر خالمونه
جیمین: آ...ت میشه بریم پایین
آ.ت: آره قربونت برم بیا بریم
جیمین: میدونی خیلی دوست دارم با این مهربونیایی که تو داری به تهیونگ حق میدم
آ.ت: بیا برو بچه بلبل زبونی نکن
جیمین: حیح😁 بریم
و رفتن پایین و کلی خوشگذرونی کردن و جیمین با پسر خالش آشنا شد و کل اون شبو جمین تو بغل آ.ت بود و تازه آخر شبم که میخواستن بخوابن با تهیونگ دعوا کردن که آ.ت بغل هردو شون خوابید و یه روز پر ماجرا دیگه هم تموم شد ......................
سلام سلام به فندوقای قشنگم سال نو ر. بهتون تبریک میگم و واقعا برای تاخیر معذرت میخوام و برای جبرانش امروز یه پارت دیگه هم میزارم منتظر اتفاق های جالب و هیجانی که قراره برای آ.ت بیوفته و آدمایی که قراره بیان تو زندگیش باشید بازم معذرت میخوام دوستون دارم امیدوارم خوشتون بیاد بای💜💙
شرط پارت بعدی: ۲۰ لایک و کامنت
غیر از این پارتی که الان دوباره میخوام بزارما اون که شرط نداره حتما امروز میزارم
جیمین: آ....ت من خیلی دوست دارم
آ.ت: منم خیلی خیلی دوست دارم میدونی حس خیلی خوبیه که تو برادرمی
جیمین: آ.ت یه سوال
آ.ت: جانم بپرس
جیمین: بابا اذیتت میکرد
آ.ت: اون .... اون شبا میرفت بار و دیر وقت برمیگشت خونه با چند تا دختر و آنقدر الکل میخورد بوش تا صد کیلومتری هم میومد وقتی میومد خونه تا حد مرگ منو میزد و میرفت
جیمین همینجوری مظلومانه داشت نگا میکرد که
جیمین: ینی خیلی بد بود نه
آ.ت: اولاش آره ولی بعدش عادت کرده بودم
جیمین دوباره آ.تو عین این بچه ها بغل کردو گفت از این به بعد من عین کوه پشتتم آجی جونم
و آ.ت به کیوتی جیمین خندید( بچه ها توجه داشته باشید جیمین تو اون لحظه خیلی کیوت بوده میبینین بعضی وقتا تا سر حد خود جر دادن کیوت میشه اونجوری)
آ.ت: اخخخخخخ الهی من قربونت برم منم عین کوه پشتتم البته کوه شنی
و خواهرو برادر قصه ما که سالهای سال از هم دور بودن الان از داشتن هم لذت میکردن و کلی خندیدن
جیمین: آ...ت اون پسره کی بود که به من گف ینی من الان پسر خاله تو میشم
آ.ت: اون اسمش یونگی پسر خالمونه
جیمین: آ...ت میشه بریم پایین
آ.ت: آره قربونت برم بیا بریم
جیمین: میدونی خیلی دوست دارم با این مهربونیایی که تو داری به تهیونگ حق میدم
آ.ت: بیا برو بچه بلبل زبونی نکن
جیمین: حیح😁 بریم
و رفتن پایین و کلی خوشگذرونی کردن و جیمین با پسر خالش آشنا شد و کل اون شبو جمین تو بغل آ.ت بود و تازه آخر شبم که میخواستن بخوابن با تهیونگ دعوا کردن که آ.ت بغل هردو شون خوابید و یه روز پر ماجرا دیگه هم تموم شد ......................
سلام سلام به فندوقای قشنگم سال نو ر. بهتون تبریک میگم و واقعا برای تاخیر معذرت میخوام و برای جبرانش امروز یه پارت دیگه هم میزارم منتظر اتفاق های جالب و هیجانی که قراره برای آ.ت بیوفته و آدمایی که قراره بیان تو زندگیش باشید بازم معذرت میخوام دوستون دارم امیدوارم خوشتون بیاد بای💜💙
شرط پارت بعدی: ۲۰ لایک و کامنت
غیر از این پارتی که الان دوباره میخوام بزارما اون که شرط نداره حتما امروز میزارم
۷.۸k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.