وقتی باباتن و پری*ود میشی ...p1
وقتی باباتن و پری*ود میشی ...p1
#استری_کیدز #سناریو
#درخواستی
《چان》
تو اتاق خودش مشغول برسی ورقه ها بود که جیغ تورو شنید ورقه هارو گذاشت روی میز مشکی رنگ و زود از سرجاش بلند شد
چان: ات چیزی شده؟
ات: من دارم میمیرمممم
تعجب کرد و زود دستگیره در را کشید پایین و وارد اتاقت شد نگاهی بهت کرد که داشتی شکمتو فشار میدادی و با ملافه خونی ای که روی تخت قرار گرفته بود انداخت زود به سمتت اومد و کمکت کرد تا بلند بشی به سمت حموم اتاقت برد و درش را باز کرد
چان: *لبخند* یه دوش بگیر..نترس نمیمیری
ات: واقعا..چرا اون همه خو..
چان: ات..برو حمومتو بکن و بیا
سری تکان دادی و رفتی وقتی که فهمید درحال شستن خودتی لبخندی زد
چان؛ .. اه دختر کوچولو..کی انقدر زود بزرگ شدی؟!
《لینو》
ات: ایی شکمم درد میکنه..
یکم فکر کرد اما چون سنت کم بود احتمال اینکه پریود بشی کم بود برای همین لبخندی زد
لینو : برات دمنوش بیارم خوشگل بابا؟
ات: عامم..نه تلخه..
لینو؛ پس مجبوری دردتو تحمل کنی خانم کوچولو
ات:هییی من کوچولو نیستم تازه ۱۲ سالمه
لینو: ولی * موهاتو بهم ریخت* برای من همون دختر کوچولوی ۲ ساله ای
دوتاتونم خنده ای کردید پاشدی و میخواستی بری درس هاتو بخونی،لینو با دیدن وضع شلوارت و همینطور کاناپه که دوتاشونم خونی بودن لبخندش محو شد
لینو: ات..
نگاهی به پدرت کردی
لینو: تو پری*ود شدی؟!
قیافه سوالی گرفتی به بالای سرت نگاع کردی
ات: پری چی؟! اون چی هست
با دیدن شلوارت و کاناپه ترسیدی
ات: باباااا من دارم میمیرمممم
خنده ای کرد
لینو: نه خانم کوچولو تو داری بزرگ میشی .. ولی ...خب زود بزرگ شدی
ات: چی..
لینو از سرجاش پاشد و به سمتت اومد
لینو: عزیزم .. برو حموم..وقتی اومدی همه چیزو بهت میگم
سری تکان دادی .. و به سمت حمومی که تو اتاقت بود رفتی
#استری_کیدز #سناریو
#درخواستی
《چان》
تو اتاق خودش مشغول برسی ورقه ها بود که جیغ تورو شنید ورقه هارو گذاشت روی میز مشکی رنگ و زود از سرجاش بلند شد
چان: ات چیزی شده؟
ات: من دارم میمیرمممم
تعجب کرد و زود دستگیره در را کشید پایین و وارد اتاقت شد نگاهی بهت کرد که داشتی شکمتو فشار میدادی و با ملافه خونی ای که روی تخت قرار گرفته بود انداخت زود به سمتت اومد و کمکت کرد تا بلند بشی به سمت حموم اتاقت برد و درش را باز کرد
چان: *لبخند* یه دوش بگیر..نترس نمیمیری
ات: واقعا..چرا اون همه خو..
چان: ات..برو حمومتو بکن و بیا
سری تکان دادی و رفتی وقتی که فهمید درحال شستن خودتی لبخندی زد
چان؛ .. اه دختر کوچولو..کی انقدر زود بزرگ شدی؟!
《لینو》
ات: ایی شکمم درد میکنه..
یکم فکر کرد اما چون سنت کم بود احتمال اینکه پریود بشی کم بود برای همین لبخندی زد
لینو : برات دمنوش بیارم خوشگل بابا؟
ات: عامم..نه تلخه..
لینو؛ پس مجبوری دردتو تحمل کنی خانم کوچولو
ات:هییی من کوچولو نیستم تازه ۱۲ سالمه
لینو: ولی * موهاتو بهم ریخت* برای من همون دختر کوچولوی ۲ ساله ای
دوتاتونم خنده ای کردید پاشدی و میخواستی بری درس هاتو بخونی،لینو با دیدن وضع شلوارت و همینطور کاناپه که دوتاشونم خونی بودن لبخندش محو شد
لینو: ات..
نگاهی به پدرت کردی
لینو: تو پری*ود شدی؟!
قیافه سوالی گرفتی به بالای سرت نگاع کردی
ات: پری چی؟! اون چی هست
با دیدن شلوارت و کاناپه ترسیدی
ات: باباااا من دارم میمیرمممم
خنده ای کرد
لینو: نه خانم کوچولو تو داری بزرگ میشی .. ولی ...خب زود بزرگ شدی
ات: چی..
لینو از سرجاش پاشد و به سمتت اومد
لینو: عزیزم .. برو حموم..وقتی اومدی همه چیزو بهت میگم
سری تکان دادی .. و به سمت حمومی که تو اتاقت بود رفتی
۱۹.۰k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.