❤️✨ لجباز من ❤️ پارت 21
❤️✨#لجباز_من#❤️✨
پارت 21
___________
محراب:رسیدیم در خونه ممد
زنگشو زدم اومد پایین راه افتادیم
ممد اومد تو ماشین ما بقیه ام که تو ماشین خودشون بودن
___________
نیکا:متین
متین:جانم؟
نیکا:میشه گوشیتو بدی چِک کنم؟
متین:نیکا زشته این بچه بازیا چیه
نیکا:اصن من بچم گوشیتو بدع زود
متین:نمیدم نیکا چه حرفیه عه
نیکا:زود باش بده گوشیتو مگه چی داری توش(کل این متنو با داد بخونید)
متین:خجالتم خوب چیزیه(با داد)
نیکا:گوشیشو از کیفش برداشتم
متین:نیکا ینی جی زود باشه بدش به من
نیکا:نمیدم برو اونور(با داااد)
متین:بهت میگم بدش به من(داد بیشتر)
نیکا:خفه شو عوضی (داد)
متین:یکی زدم تو دهنش
نیکا:کثافت تو منو زدی
متین:خوب کردم(با داد)
نیکا:ازت متنفرم نگه دار(با دادو گریه=هق هق)
متین:نگه داشتم
(با داد)گمشو پایین
نیکا:درو باز کردم....
ممد:اینا چشون شد چرا نیکا بغل جاده وایساده متین کوش
متین:گازشو گرفتم رفتم
ممد:بزن بغل محراب
دیانا:ارسلان این نیکا نیس بغل جاده
ارسلان:اینجا چیکار میکنه
(مثلا همشون وایسادن)
نیکا:تا ارسلانو دیانا پیاده شدن پریدم بغل دیانا با گریه
با داد=دیدی دیاناااا ولم کرددددد گفت از ماشینش گم شم پایین
ازش متنفرم😭😭😭
ارسلان:گریه نکن نیکا چیشد دیقن
ممد:نیکارو گرفتم توبغلم مس خاهر کوچیکم بود
گریه نکن جوجه اروم باش چیزی نیست اروم باش
مهدیس:نیکا چیشده خب تعریف کن
نیکا:(با هق هق)خاستم گوشیشو چک کنم نداد پرتم کرد از ماشین پایین
امیر(امیرروز):دارم برای متین کا*نی
ارسلان:دیگه داشتم از دستش رد میدادم
متین همچین ادمی نبود
مهربون تر از این حرفا بود
دیانا نیکارو ببر تو ماشین
دیانا:بیا بریم ابجی نگران نباش خودم ادمش میکنم
امیر=منم با شما میام
ارسلان:بیا پس ماشینت چی
امیر:ممد باهاش بیاد
ممد:اوکی
ارسلان:رفتم جلوتر از بچه ها زنگ زدم به متین
1بوق...
2بوق.....
3.....
4........
5......ِ.ِ...
متین:بله
ارسلان:کجایی
متین:به تو چه
ارسلان:مفت نخور گمشو بیا به این لوکیشن
متین:هیچی نفرس چون نمیام خدافظ
ارسلان:متین کلیدای باغ دست توعه
متین:کلید یدک زیر خاک ....هست
ارسلان:روش قط کردم
مرتیکه ی لاشی
_________2ساعت بعد___________
امیر:امشب نیکا مال من میشه
متینم که نیس😈
ارسلان:رسیدیم
نیکا:از ماشین پیاده شدم
چه ویلایی بود
چقد حالم بد بود
مس همیشه شده بودم بچه یَتیم بدبخت🙂💔
رفتم تو ویلا
افتادم رو کاناپه که امیر نچسب اومد کنارم نشست
ارسلان:اینجا کلی اتاق داره 2 طبقه فقد اتاقه هرکدوم یکیو بردارین برا این یه هفته ای اینجاییم
نیکا:من رفتم تو اتاق
ارسلان:کجا شام میخایم درست کنیم
نیکا:هوفف اوکی
ارسلان:هیم اگ خسته ای رو کاناپه استراحت کن خب
نیکا:نه خوبم یه اسپرسو میزنی برام؟
امیر:من اوکیش میکنم
نیکا:مرسی
امیر:خاهش عزیزم
نیکا:چندش نچسب(زیر لب)
دیانا:از قیافه ی نیکا خندم گرفته بود
_____________
نیکا:همه ی بچه ها خاب بودن
رو تخت داشتم واسه خودم گریه میکردم...(":
که یهو صدای در سالن اومد....
ترسیدم
دیدم ارسلان تو وات انلاینه
🦊چت ارسلان و نیکا🦇
(نیکا+ ارسلان_)
+ارسلان
-بله چرا نخابیدی
+از تو سالن صدا میاد
-منم یه صداهایی شنیدم بیا بریم ببینیم چیه
+دیارم بیدار کن
-بیداره
+باشه بیا دم اتاق من
-.................
اومدم بیا بیرون
____________
دیانا:نیکا
نیکا:من مس صگ میترسم بریم ببینم چیهههه
ارسلان:بریییم
نیکا:با دیدن این صحنه سرجام خشکم زد...ِ
________________
حمایت کنید دیگه🦊💜✨
اینم یه پارت #عمل_به_قول
نظر؟
پارت 21
___________
محراب:رسیدیم در خونه ممد
زنگشو زدم اومد پایین راه افتادیم
ممد اومد تو ماشین ما بقیه ام که تو ماشین خودشون بودن
___________
نیکا:متین
متین:جانم؟
نیکا:میشه گوشیتو بدی چِک کنم؟
متین:نیکا زشته این بچه بازیا چیه
نیکا:اصن من بچم گوشیتو بدع زود
متین:نمیدم نیکا چه حرفیه عه
نیکا:زود باش بده گوشیتو مگه چی داری توش(کل این متنو با داد بخونید)
متین:خجالتم خوب چیزیه(با داد)
نیکا:گوشیشو از کیفش برداشتم
متین:نیکا ینی جی زود باشه بدش به من
نیکا:نمیدم برو اونور(با داااد)
متین:بهت میگم بدش به من(داد بیشتر)
نیکا:خفه شو عوضی (داد)
متین:یکی زدم تو دهنش
نیکا:کثافت تو منو زدی
متین:خوب کردم(با داد)
نیکا:ازت متنفرم نگه دار(با دادو گریه=هق هق)
متین:نگه داشتم
(با داد)گمشو پایین
نیکا:درو باز کردم....
ممد:اینا چشون شد چرا نیکا بغل جاده وایساده متین کوش
متین:گازشو گرفتم رفتم
ممد:بزن بغل محراب
دیانا:ارسلان این نیکا نیس بغل جاده
ارسلان:اینجا چیکار میکنه
(مثلا همشون وایسادن)
نیکا:تا ارسلانو دیانا پیاده شدن پریدم بغل دیانا با گریه
با داد=دیدی دیاناااا ولم کرددددد گفت از ماشینش گم شم پایین
ازش متنفرم😭😭😭
ارسلان:گریه نکن نیکا چیشد دیقن
ممد:نیکارو گرفتم توبغلم مس خاهر کوچیکم بود
گریه نکن جوجه اروم باش چیزی نیست اروم باش
مهدیس:نیکا چیشده خب تعریف کن
نیکا:(با هق هق)خاستم گوشیشو چک کنم نداد پرتم کرد از ماشین پایین
امیر(امیرروز):دارم برای متین کا*نی
ارسلان:دیگه داشتم از دستش رد میدادم
متین همچین ادمی نبود
مهربون تر از این حرفا بود
دیانا نیکارو ببر تو ماشین
دیانا:بیا بریم ابجی نگران نباش خودم ادمش میکنم
امیر=منم با شما میام
ارسلان:بیا پس ماشینت چی
امیر:ممد باهاش بیاد
ممد:اوکی
ارسلان:رفتم جلوتر از بچه ها زنگ زدم به متین
1بوق...
2بوق.....
3.....
4........
5......ِ.ِ...
متین:بله
ارسلان:کجایی
متین:به تو چه
ارسلان:مفت نخور گمشو بیا به این لوکیشن
متین:هیچی نفرس چون نمیام خدافظ
ارسلان:متین کلیدای باغ دست توعه
متین:کلید یدک زیر خاک ....هست
ارسلان:روش قط کردم
مرتیکه ی لاشی
_________2ساعت بعد___________
امیر:امشب نیکا مال من میشه
متینم که نیس😈
ارسلان:رسیدیم
نیکا:از ماشین پیاده شدم
چه ویلایی بود
چقد حالم بد بود
مس همیشه شده بودم بچه یَتیم بدبخت🙂💔
رفتم تو ویلا
افتادم رو کاناپه که امیر نچسب اومد کنارم نشست
ارسلان:اینجا کلی اتاق داره 2 طبقه فقد اتاقه هرکدوم یکیو بردارین برا این یه هفته ای اینجاییم
نیکا:من رفتم تو اتاق
ارسلان:کجا شام میخایم درست کنیم
نیکا:هوفف اوکی
ارسلان:هیم اگ خسته ای رو کاناپه استراحت کن خب
نیکا:نه خوبم یه اسپرسو میزنی برام؟
امیر:من اوکیش میکنم
نیکا:مرسی
امیر:خاهش عزیزم
نیکا:چندش نچسب(زیر لب)
دیانا:از قیافه ی نیکا خندم گرفته بود
_____________
نیکا:همه ی بچه ها خاب بودن
رو تخت داشتم واسه خودم گریه میکردم...(":
که یهو صدای در سالن اومد....
ترسیدم
دیدم ارسلان تو وات انلاینه
🦊چت ارسلان و نیکا🦇
(نیکا+ ارسلان_)
+ارسلان
-بله چرا نخابیدی
+از تو سالن صدا میاد
-منم یه صداهایی شنیدم بیا بریم ببینیم چیه
+دیارم بیدار کن
-بیداره
+باشه بیا دم اتاق من
-.................
اومدم بیا بیرون
____________
دیانا:نیکا
نیکا:من مس صگ میترسم بریم ببینم چیهههه
ارسلان:بریییم
نیکا:با دیدن این صحنه سرجام خشکم زد...ِ
________________
حمایت کنید دیگه🦊💜✨
اینم یه پارت #عمل_به_قول
نظر؟
۱۴.۳k
۲۶ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.