یه مافیا نباید عاشق شه ولی...
یه مافیا نباید عاشق شه ولی...
×ات ازم دور نشو روی پاهام بشین و سوهو رو از خودت دور نکن وقتی میخواد نزدیکم بشه هم جاشو بگیر میتونی؟
یعنی از پس یه دختر بر نمیای؟
×ات این فرق داره اگه بکشمش شوهر عمم زندگیمونو نابود میکنه ولی یه فکرایی براش دارم فقط باید صبر کنی.....حالا قبول میکنی؟
باشه(سرد)
×سرد رفتار نکن با من آخه دلتم میاد؟
خیله خب بریم
×اشکاتو پاک نکردی(با شستش انگشتاشو پاک کرد)
حالا بریم
ویو ات:وقتی اینا رو گفت بهم امید داد هی میخواستم ولش کنم و برم اما دلم میگفت بمونم و بهش اعتماد کنم باهاش رفتم و سوهو رو دادم به جیمین و دستشو گرفتمو رفتم پایین
یونا:آه ددی این هرزه رو چرا میاری پایین
جیمین من بدم میاد کسی اسمشو روی من بزاره این هرزه هم داره همینکار میکنه
یونا:آهای هرز...آخخ(جیمین بهش سیلی زد)
×ببند دهنتو هرزه ی خیابونی
یونا:(در گوش ات )پشیمون میشی حالا ببین
عام پدر جان مادرجان بفرمایین ناهار حاضره
پ.ج: ممنون سوفیا بریم(سوفیا مادرخونده ی جیمینه)
سوفی:آره بریم
**رفتن سر میز ناهار که جیمین گفت**
×ات بیا روی پای من بشین
(سرخ شد)
×بیا دیگه
خب...باش.....
یونا:ددی من میام میشینم
خیلی دارم ملاحظه ی تو رو میکنم تا از اینجا پرتت نکردم بیرون ساکت باش و برو
یونا:من با تو حرف نزدم
×گمشو یونا
(رفت و رو پاش نشست)
×ات بچه رو از خودت دور نکن حتی روی میزم نذارش(در گوشش)
آجوما میشه شیشه شیر سوهو رو بدی؟
آج:الان سرد شده یکی دیگه درست میکنم
ممنون
**یهو صدای باز شدن در اومد لوسی با قیافه ی شاد و شنگول اومد تو**
٪ات جونم من اومدم....س..سلام
همه:سلام
یونا:تو دیگه کی هستی؟خدمتکار؟
٪آره مشکلیه؟
آجی اینو ولش کن برو دستاتو بشور و بیا باهم ناهار بخوریم تازه شب قراره بریم پیش پسرا هانا و لونا هم میان خیلی وقته جولیا رو ندیدن
٪چه عجب قراره همو ببینیم
×ات ازم دور نشو روی پاهام بشین و سوهو رو از خودت دور نکن وقتی میخواد نزدیکم بشه هم جاشو بگیر میتونی؟
یعنی از پس یه دختر بر نمیای؟
×ات این فرق داره اگه بکشمش شوهر عمم زندگیمونو نابود میکنه ولی یه فکرایی براش دارم فقط باید صبر کنی.....حالا قبول میکنی؟
باشه(سرد)
×سرد رفتار نکن با من آخه دلتم میاد؟
خیله خب بریم
×اشکاتو پاک نکردی(با شستش انگشتاشو پاک کرد)
حالا بریم
ویو ات:وقتی اینا رو گفت بهم امید داد هی میخواستم ولش کنم و برم اما دلم میگفت بمونم و بهش اعتماد کنم باهاش رفتم و سوهو رو دادم به جیمین و دستشو گرفتمو رفتم پایین
یونا:آه ددی این هرزه رو چرا میاری پایین
جیمین من بدم میاد کسی اسمشو روی من بزاره این هرزه هم داره همینکار میکنه
یونا:آهای هرز...آخخ(جیمین بهش سیلی زد)
×ببند دهنتو هرزه ی خیابونی
یونا:(در گوش ات )پشیمون میشی حالا ببین
عام پدر جان مادرجان بفرمایین ناهار حاضره
پ.ج: ممنون سوفیا بریم(سوفیا مادرخونده ی جیمینه)
سوفی:آره بریم
**رفتن سر میز ناهار که جیمین گفت**
×ات بیا روی پای من بشین
(سرخ شد)
×بیا دیگه
خب...باش.....
یونا:ددی من میام میشینم
خیلی دارم ملاحظه ی تو رو میکنم تا از اینجا پرتت نکردم بیرون ساکت باش و برو
یونا:من با تو حرف نزدم
×گمشو یونا
(رفت و رو پاش نشست)
×ات بچه رو از خودت دور نکن حتی روی میزم نذارش(در گوشش)
آجوما میشه شیشه شیر سوهو رو بدی؟
آج:الان سرد شده یکی دیگه درست میکنم
ممنون
**یهو صدای باز شدن در اومد لوسی با قیافه ی شاد و شنگول اومد تو**
٪ات جونم من اومدم....س..سلام
همه:سلام
یونا:تو دیگه کی هستی؟خدمتکار؟
٪آره مشکلیه؟
آجی اینو ولش کن برو دستاتو بشور و بیا باهم ناهار بخوریم تازه شب قراره بریم پیش پسرا هانا و لونا هم میان خیلی وقته جولیا رو ندیدن
٪چه عجب قراره همو ببینیم
۴.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.