مافیای خشن من :
مافیای خشن من :
𝕻𝖆𝖗𝖙/26
_ولی هست
+نیست
_هست میخوای بکن تو چشت
+نمیتونی
کوک دستمو گرفت و رو بدنش گذاشت
_دیدی خیلیم جذابه که تو داری نگاه میکنی
+باشه تو بردی
_ا.ت بیا دوست باشیم...حوصله اینکه بردم باشه رو ندارم
+باید فکر کنم...
(فردا*ا. ت ویو)
صبح از خواب پاشدم دست و صورتمو اب زدم و یکم پماد به کمرم زد و یه نیمتنه با شلوار راحتی پوشیدم موهامو شونه کردم و رفتم پایین تا صبحانه بخورم رفتم پایین که دیدم باز اون دختره اومده و داره میچسبه به کوک
هه یونگ:کوک عزیزم من اومدم...بازم که تو اینجایی
+خب اینجا زندگی میکنم...
هه یونگ:ایش دختره ی....
کوک اومد پایین ولی فقط شلوار پاش بود و موهاش خیس بود
هه یونگ:عزیزم کوک سرما میخوری
+کوک یه لحظه میای
کوک رو بردم یکم اونور تر که دختره نبینتش
+کوک دیوونه شدی؟ این چه سر و وضعیه نکنه میخوای باهاش بخوابی؟
_فکر بدی نیست اگه تو دوستن باشی نمیخوابم
+هعی نکنه میخوای با من...
داشتم فرار میکردم که کوک دنبالم کرد
_هعیییی وایسا جواب منو بدههه
+نمیخوامممم
رفتم پشت اجوما قایم شدم تا کوک منو نگیره ولی اجوما حواسش نبود و رفت کنار تا خواستم دوباره فرار کنم که کوک از پشت بغلم کرد
_لیتل باید جواب منو بدی
+خب باشه...ولم کن کمرم درد گرفت
کوک گونمو بوسید و رفت پیش اون دختره
منم رفتم کنارشون چون فضولیم گل کرده بود
وقتی هه یونگ منو دید گفت:
تو اینجا چی میگی تو یه یتیمی که داری تو خونه کوک زندگی میکنی حالاعم برو مزاحم ما نشو
بعد حرفش هلم داد و افتادم زمین با حرفاش بغضم گرفت زخمای کمرم دردش شروع شد سعی کردم گریه نکنم که دیدم کوک دختره رو پرت کرد سمت دیوار
_چطور جرعت میکنی با دوست دختر من اینجوری رفتار کنی و هولش بدی(عربده) برو بیرون
دختره با ترس و لرز رفت بیرون کوک رو زانوهاش نشست و کمک کرد که بلند شم
#کره #بی_تی_اس #ارمی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ
𝕻𝖆𝖗𝖙/26
_ولی هست
+نیست
_هست میخوای بکن تو چشت
+نمیتونی
کوک دستمو گرفت و رو بدنش گذاشت
_دیدی خیلیم جذابه که تو داری نگاه میکنی
+باشه تو بردی
_ا.ت بیا دوست باشیم...حوصله اینکه بردم باشه رو ندارم
+باید فکر کنم...
(فردا*ا. ت ویو)
صبح از خواب پاشدم دست و صورتمو اب زدم و یکم پماد به کمرم زد و یه نیمتنه با شلوار راحتی پوشیدم موهامو شونه کردم و رفتم پایین تا صبحانه بخورم رفتم پایین که دیدم باز اون دختره اومده و داره میچسبه به کوک
هه یونگ:کوک عزیزم من اومدم...بازم که تو اینجایی
+خب اینجا زندگی میکنم...
هه یونگ:ایش دختره ی....
کوک اومد پایین ولی فقط شلوار پاش بود و موهاش خیس بود
هه یونگ:عزیزم کوک سرما میخوری
+کوک یه لحظه میای
کوک رو بردم یکم اونور تر که دختره نبینتش
+کوک دیوونه شدی؟ این چه سر و وضعیه نکنه میخوای باهاش بخوابی؟
_فکر بدی نیست اگه تو دوستن باشی نمیخوابم
+هعی نکنه میخوای با من...
داشتم فرار میکردم که کوک دنبالم کرد
_هعیییی وایسا جواب منو بدههه
+نمیخوامممم
رفتم پشت اجوما قایم شدم تا کوک منو نگیره ولی اجوما حواسش نبود و رفت کنار تا خواستم دوباره فرار کنم که کوک از پشت بغلم کرد
_لیتل باید جواب منو بدی
+خب باشه...ولم کن کمرم درد گرفت
کوک گونمو بوسید و رفت پیش اون دختره
منم رفتم کنارشون چون فضولیم گل کرده بود
وقتی هه یونگ منو دید گفت:
تو اینجا چی میگی تو یه یتیمی که داری تو خونه کوک زندگی میکنی حالاعم برو مزاحم ما نشو
بعد حرفش هلم داد و افتادم زمین با حرفاش بغضم گرفت زخمای کمرم دردش شروع شد سعی کردم گریه نکنم که دیدم کوک دختره رو پرت کرد سمت دیوار
_چطور جرعت میکنی با دوست دختر من اینجوری رفتار کنی و هولش بدی(عربده) برو بیرون
دختره با ترس و لرز رفت بیرون کوک رو زانوهاش نشست و کمک کرد که بلند شم
#کره #بی_تی_اس #ارمی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ
۴.۳k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.