part6
هانا:😡
معلم: خیلی خوب حالا دعوا نکنین اومدم بگم امروز من باید سریع برم جایی میتونین برین تو حیاط ولی سر و صدا نکنین .
بچه ها : چشم
بچه ها همه آروم رفتن تو حیاط که کسری دستم رو گرفت و گفت
کسری: خب نگفتی من دوست پسرتم؟
ا.ت: خودت چی فکر میکنی؟
کسری: فکر کنم رل زدم
ا.ت: 🙂
بنیامین: نمیخواین بیاین بیرون
ا.ت: اومدیم
من و کسری با هم رفتیم بیرون که کسری دستم رو گرفت
ا.ت: چیکار میکنی؟
کسری: نمیتونم دست دوست دخترم رو بگیرم ؟
بنیامین : خیله خوب فهمیدیم با همین الان بیاین همه با هم جرعت حقیقت.
بچه ها : اوکی
افتاد به هانا و کسری
کسری: جرعت یا حقیقت؟
هانا: حقیقت
کسری: خب........تو کلاس از کی خوشت میاد ؟
هانا: تو
کسری: جان
ا.ت: پس بگو چرا با من مشکل داری
هانا: بینگو
برگشتم به فرانسوی بهش گفتم
ا.ت: الکی امیدوار نباش ما با همیم و جدا هم نمیشیم پس از ما دور شو
کسری: دقیقا
هانا: کسری مگه تو فرانسوی بلدی؟
کسری: آره
بنیامین : میشه به یک زبونی حرف بزنین ما هم بفهمیم
ا.ت: ................
معلم: خیلی خوب حالا دعوا نکنین اومدم بگم امروز من باید سریع برم جایی میتونین برین تو حیاط ولی سر و صدا نکنین .
بچه ها : چشم
بچه ها همه آروم رفتن تو حیاط که کسری دستم رو گرفت و گفت
کسری: خب نگفتی من دوست پسرتم؟
ا.ت: خودت چی فکر میکنی؟
کسری: فکر کنم رل زدم
ا.ت: 🙂
بنیامین: نمیخواین بیاین بیرون
ا.ت: اومدیم
من و کسری با هم رفتیم بیرون که کسری دستم رو گرفت
ا.ت: چیکار میکنی؟
کسری: نمیتونم دست دوست دخترم رو بگیرم ؟
بنیامین : خیله خوب فهمیدیم با همین الان بیاین همه با هم جرعت حقیقت.
بچه ها : اوکی
افتاد به هانا و کسری
کسری: جرعت یا حقیقت؟
هانا: حقیقت
کسری: خب........تو کلاس از کی خوشت میاد ؟
هانا: تو
کسری: جان
ا.ت: پس بگو چرا با من مشکل داری
هانا: بینگو
برگشتم به فرانسوی بهش گفتم
ا.ت: الکی امیدوار نباش ما با همیم و جدا هم نمیشیم پس از ما دور شو
کسری: دقیقا
هانا: کسری مگه تو فرانسوی بلدی؟
کسری: آره
بنیامین : میشه به یک زبونی حرف بزنین ما هم بفهمیم
ا.ت: ................
۱.۵k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.