مدرسه پولدارا پارت بیست و پنجم
The school of the rich☆
part ²⁵
ویو جیمین: یک کاغذی.. روی میز بود.. برداشتم و خوندمش.
نامه: ببخشید من رفتم برای این بود که با مامانم اشتی کردم و هیچی دیگه خداحافظ
با خودم.. فکرایی کردم.. ولی این.. کی میتونه باشه؟.. واستا ا/ت.. همینجوری حرف میزنه.. پس یعنی اون بوده.. حالا اشکال نداره.. و رفتم مدرسه.. امروز سر صف بودن بچه ها.. ولی چون من بچه پولدارم.. و بابام صاحب مدرسه هست.. دیگه نمیخواد برم صف.. هه بچه ها.. بدبختن چقدر
ا/ت ویو: جیمین رو دیدم.. چرا نمیاد داخل صف.. بچه پولدار.... وای دارن اسمارو (اسمایی که کره ایا میزنن به لباسشون) نگاه میکنن.. چیکار کنم حالا.. من یادم رفت بچسبونمش.... یهو ا/ن رو دیدم
ا/ت: توروخدا ا/ن کمکم کن ا/ن: چرا مگه چیشده باز ا/ت: اسممو نزدم روی لباسم ا/ن: بیا پشت سره من ا/ت: ممنون
جیمین ویو: من روی صندلی نشستم.. و داشتم نگاهشون میکردم.. دوباره ا/ت قایم شده بود.. اخهههه از اینا.. اسکل تر وجود نداره.. توی دنیا
یکی: نشون بده ا/ن: بیا یکی: پشت سریت هم نشون بده ا/ن: چی؟ پشت سری؟؟ نه این کیفمه وسایله توش برای همون یکی: برو کنار زودباش
جیمین ویو: رفتم.. و دسته ا/ت رو گرفتمو.. بردمش به سمت دستشویی ها.. دنبالمون نیومدن.. چون حق ندارن.. به من دستور بدن
ا/ت: ممنونم ولی اونا بازم میان میترسم جیمین: نه دیگه نمیان ا/ت: مطمئنم که میان جیمین: نمیان ای بابا ا/ت: .....
ویو ا/ت: توی صف بودیم.... یادم اومد که روی لباسم اسممو نزدم... یهو دیدم جیمین اومد.. و دستمو گرفت.. و کشون کشون کشیدتم.. و بردم دستشویی.. و باهم دعوا میکردیم.. که تا خواستم.. حرفی بزنم جیمین....
سوال همگانی: بنظرتون جیمین چیکار میکنه؟
شرایط: 10 لایک 5 کامنت (لطفا شرایط کانل شه)
part ²⁵
ویو جیمین: یک کاغذی.. روی میز بود.. برداشتم و خوندمش.
نامه: ببخشید من رفتم برای این بود که با مامانم اشتی کردم و هیچی دیگه خداحافظ
با خودم.. فکرایی کردم.. ولی این.. کی میتونه باشه؟.. واستا ا/ت.. همینجوری حرف میزنه.. پس یعنی اون بوده.. حالا اشکال نداره.. و رفتم مدرسه.. امروز سر صف بودن بچه ها.. ولی چون من بچه پولدارم.. و بابام صاحب مدرسه هست.. دیگه نمیخواد برم صف.. هه بچه ها.. بدبختن چقدر
ا/ت ویو: جیمین رو دیدم.. چرا نمیاد داخل صف.. بچه پولدار.... وای دارن اسمارو (اسمایی که کره ایا میزنن به لباسشون) نگاه میکنن.. چیکار کنم حالا.. من یادم رفت بچسبونمش.... یهو ا/ن رو دیدم
ا/ت: توروخدا ا/ن کمکم کن ا/ن: چرا مگه چیشده باز ا/ت: اسممو نزدم روی لباسم ا/ن: بیا پشت سره من ا/ت: ممنون
جیمین ویو: من روی صندلی نشستم.. و داشتم نگاهشون میکردم.. دوباره ا/ت قایم شده بود.. اخهههه از اینا.. اسکل تر وجود نداره.. توی دنیا
یکی: نشون بده ا/ن: بیا یکی: پشت سریت هم نشون بده ا/ن: چی؟ پشت سری؟؟ نه این کیفمه وسایله توش برای همون یکی: برو کنار زودباش
جیمین ویو: رفتم.. و دسته ا/ت رو گرفتمو.. بردمش به سمت دستشویی ها.. دنبالمون نیومدن.. چون حق ندارن.. به من دستور بدن
ا/ت: ممنونم ولی اونا بازم میان میترسم جیمین: نه دیگه نمیان ا/ت: مطمئنم که میان جیمین: نمیان ای بابا ا/ت: .....
ویو ا/ت: توی صف بودیم.... یادم اومد که روی لباسم اسممو نزدم... یهو دیدم جیمین اومد.. و دستمو گرفت.. و کشون کشون کشیدتم.. و بردم دستشویی.. و باهم دعوا میکردیم.. که تا خواستم.. حرفی بزنم جیمین....
سوال همگانی: بنظرتون جیمین چیکار میکنه؟
شرایط: 10 لایک 5 کامنت (لطفا شرایط کانل شه)
۱.۲k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.