🖤🩸هیولا و الهه ماه part2 🥀🌔
جیمین : حال خواهرتون کمی بده..روز به روز داره بد تر میشه..سعی میکنن حالش خوب بشه اما..
چ..چی؟!..چی داری میگی پارک امکان نداره..همه چی رو کنسل کن..میرم بیمارستان..زود باش..(زود رفتم سوار ماشین شدم..زود ماشینو روشن کردم و با سرعت زیاد شروع به رانندگی کردم..چشمام پر اشک شده بود..چند دقیقه بعد رسیدم و پیاده شدم رفتم تو..زود رفتم پیش دکتر)
دکتر..حال خواهرم چطوره؟!..خوبه؟!
دکتر : متاسفانه حالشون کمی بده..چند روزه غذا نمیخورن و فقط اسم شما رو صدا میزنن..ما سعی میکنیم هر کاری کنیم تا زود حالش خوب بشه
ب..باشه دکتر..(زود رفتم تو اتاق..نشستم پیشش)..سلام خوبی خوشگلم؟!..
(علامت خواهر جونگ کوک + و اینکه خواهرش 3 سال از جونگ کوک کوچیکتره)
+س..سلام داداش اره خوبم..تو خوبی؟!
شکر ابجی خوشگلم..اره منم خوبم..تو چرا غذا نمیخوری ها؟!
+خو..داداش من زیاد نمیتونم غذا بخورم..بخاطر داروهاس ولی قول میدم زود خوب بشم..راستی اگه میشه چند روزی برم پیش دوستام..دلم براشون تنگ شده..امروز اومده بودن ولی زیاد نتونستن بمونن
اوه اره عزیزدلم..ابجی قشنگم میتونی بری پیششون بمونی و اینکه چند روز دیگه من مرخصی میگیرم و میتونیم به یه سفر خیلی خوب بریم
+واییی ممنون خیلی عالیهه..ممنونمم..منم قول میدم زود خوب بشم
خوبه پس..تو هم خیلی خوب استراحت کن و بعدش میبرمت به یه جای خیلی خوب:) و اینکه تهیونگ و یونگی میان پیشت تا ازت مراقبت کنن..مشکلی که نداری؟!
+باشه پس..اوه اره مشکلی ندارم..اگه خواستن بیان خیلی خوب میشه
باشه پس..یه ساعت دیگه میان پیشت..من رفتم دیگه:)..بای
(از اونجا اومدم بیرون..زود سوار ماشین شدم تا به موقع به شرکت برسم..چند دقیقه بعد رسیدم و ماشین رو گذاشتم تو پارکینگ و رفتم سمت شرکت..حوصله نداشتم و بغض تو گلوم گیر گرده بود..رفتم تو اتاق و نشستم رو صندلی، لپ تاپ رو روشن کردم تا به کارام برسم و خودمو سرگرم کنم که به این چیزا فک نکنم..که صدای در اومد)
تق تق..
بیا تو..زود باش (منشی اومد تو و فنجون رو گذاشت رو میز)
منشی : رئیس این از قهوه ای که خواسته بودین و اینکه جناب پارک میخوان بیان تو تا شما رو ببینن..میگن کار مهمی دارن
باشه ممنون، بهش بگو بیاد تو
منشی : چشم..فعلا(رفت بیرون و جیمین اومد تو)
جیمین : جونگ کوک..خیلی ضروریه..زود به استاد زنگ بزن..
چی..برای چی؟!
جیمین : استاد بهم زنگ زد گفت که قاتل مادر مرحومت رو پیدا کردن..
چ..چی امکان نداره!!..واقعا؟!
جیمین : اره جونگ کوک..بهم گفت که شب ساعت 30 : 11. برای اخرین بار قاتل دیده شده
ب..باشه ممنون..(زود از لپ تاپ به استادم زنگ زدم..چند دقیقه بعد جواب داد)
استاد : سلام پسرم..خوبی؟!
سلام استاد..بله خوبم..شما خوب هستین؟!
استاد : شکر..اره خوبم ممنون..پسرم یه ماموریت دارم..جیمین همه چیو توضیح داد؟!
شکر..چی ماموریتی؟!..بله بهم توضیح داد
استاد : خوبه..قراره سه روز دیگه بری به لندن..اون قاتل و خانوادش تو شهر لندنه..میتونی بری؟!..فقط باید یه چند نفر پیشت باشن و همچنین اسم و فامیل و سن قلابی باید درست کنی..پسرم تو رئیس مافیایی..کاری نکن بهت شک کنن..من نقشه کشیدم..نگران نیرو هم نباش..تو هر جای لندن یه چند تا ادم گذاشتم تا وقتی تو خطر افتادی بهت کمک کنن..و این بهترین فرصتیه تو بتونی انتقامت رو بگیری
اوه چشم استاد..همه چیو درست میکنم..باشه حواسم هست نگران نباشین..واقعا ممنونم استاد..کاری ندارین من برم دیگه مزاحمتون نشم
استاد : نه کاری ندارم پسرم..مواظب خودت باش..فعلا
چشم ممنون..بای(قطع کردم)
جیمین..تا سه روز همه چیو اماده کن، قراره بریم به لندن..
______________________________
اینم از پارت دوم:)💜
لایک و کامنت یادتون نره خوشگلا:)💜
باییی:)👋🏻❤️
چ..چی؟!..چی داری میگی پارک امکان نداره..همه چی رو کنسل کن..میرم بیمارستان..زود باش..(زود رفتم سوار ماشین شدم..زود ماشینو روشن کردم و با سرعت زیاد شروع به رانندگی کردم..چشمام پر اشک شده بود..چند دقیقه بعد رسیدم و پیاده شدم رفتم تو..زود رفتم پیش دکتر)
دکتر..حال خواهرم چطوره؟!..خوبه؟!
دکتر : متاسفانه حالشون کمی بده..چند روزه غذا نمیخورن و فقط اسم شما رو صدا میزنن..ما سعی میکنیم هر کاری کنیم تا زود حالش خوب بشه
ب..باشه دکتر..(زود رفتم تو اتاق..نشستم پیشش)..سلام خوبی خوشگلم؟!..
(علامت خواهر جونگ کوک + و اینکه خواهرش 3 سال از جونگ کوک کوچیکتره)
+س..سلام داداش اره خوبم..تو خوبی؟!
شکر ابجی خوشگلم..اره منم خوبم..تو چرا غذا نمیخوری ها؟!
+خو..داداش من زیاد نمیتونم غذا بخورم..بخاطر داروهاس ولی قول میدم زود خوب بشم..راستی اگه میشه چند روزی برم پیش دوستام..دلم براشون تنگ شده..امروز اومده بودن ولی زیاد نتونستن بمونن
اوه اره عزیزدلم..ابجی قشنگم میتونی بری پیششون بمونی و اینکه چند روز دیگه من مرخصی میگیرم و میتونیم به یه سفر خیلی خوب بریم
+واییی ممنون خیلی عالیهه..ممنونمم..منم قول میدم زود خوب بشم
خوبه پس..تو هم خیلی خوب استراحت کن و بعدش میبرمت به یه جای خیلی خوب:) و اینکه تهیونگ و یونگی میان پیشت تا ازت مراقبت کنن..مشکلی که نداری؟!
+باشه پس..اوه اره مشکلی ندارم..اگه خواستن بیان خیلی خوب میشه
باشه پس..یه ساعت دیگه میان پیشت..من رفتم دیگه:)..بای
(از اونجا اومدم بیرون..زود سوار ماشین شدم تا به موقع به شرکت برسم..چند دقیقه بعد رسیدم و ماشین رو گذاشتم تو پارکینگ و رفتم سمت شرکت..حوصله نداشتم و بغض تو گلوم گیر گرده بود..رفتم تو اتاق و نشستم رو صندلی، لپ تاپ رو روشن کردم تا به کارام برسم و خودمو سرگرم کنم که به این چیزا فک نکنم..که صدای در اومد)
تق تق..
بیا تو..زود باش (منشی اومد تو و فنجون رو گذاشت رو میز)
منشی : رئیس این از قهوه ای که خواسته بودین و اینکه جناب پارک میخوان بیان تو تا شما رو ببینن..میگن کار مهمی دارن
باشه ممنون، بهش بگو بیاد تو
منشی : چشم..فعلا(رفت بیرون و جیمین اومد تو)
جیمین : جونگ کوک..خیلی ضروریه..زود به استاد زنگ بزن..
چی..برای چی؟!
جیمین : استاد بهم زنگ زد گفت که قاتل مادر مرحومت رو پیدا کردن..
چ..چی امکان نداره!!..واقعا؟!
جیمین : اره جونگ کوک..بهم گفت که شب ساعت 30 : 11. برای اخرین بار قاتل دیده شده
ب..باشه ممنون..(زود از لپ تاپ به استادم زنگ زدم..چند دقیقه بعد جواب داد)
استاد : سلام پسرم..خوبی؟!
سلام استاد..بله خوبم..شما خوب هستین؟!
استاد : شکر..اره خوبم ممنون..پسرم یه ماموریت دارم..جیمین همه چیو توضیح داد؟!
شکر..چی ماموریتی؟!..بله بهم توضیح داد
استاد : خوبه..قراره سه روز دیگه بری به لندن..اون قاتل و خانوادش تو شهر لندنه..میتونی بری؟!..فقط باید یه چند نفر پیشت باشن و همچنین اسم و فامیل و سن قلابی باید درست کنی..پسرم تو رئیس مافیایی..کاری نکن بهت شک کنن..من نقشه کشیدم..نگران نیرو هم نباش..تو هر جای لندن یه چند تا ادم گذاشتم تا وقتی تو خطر افتادی بهت کمک کنن..و این بهترین فرصتیه تو بتونی انتقامت رو بگیری
اوه چشم استاد..همه چیو درست میکنم..باشه حواسم هست نگران نباشین..واقعا ممنونم استاد..کاری ندارین من برم دیگه مزاحمتون نشم
استاد : نه کاری ندارم پسرم..مواظب خودت باش..فعلا
چشم ممنون..بای(قطع کردم)
جیمین..تا سه روز همه چیو اماده کن، قراره بریم به لندن..
______________________________
اینم از پارت دوم:)💜
لایک و کامنت یادتون نره خوشگلا:)💜
باییی:)👋🏻❤️
۷.۲k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.