زندگی مخفی پارت بیست و یکم بخش دوم
(بعد از خواندن پیام)
جیسو:الان یعنی رزی و جیمین کجان
جین:نمیدونم ولی میتونم رد گوشی جیمین رو قبل اینکه خاموش شده باشه پیدا کنم
اهیون:گوشی جیمین اینجاست
باید رد گوشی یونگی رو بزنی چون اون آخرین فرد از ما بوده که وارد خونه شده قبل از.....
تهیونگ :جین هیونگ همین کارو بکن
جین:چشم
تهیونگ :تا نیم ساعت دیگه شروع عملیاته
یک
دو
سه
برین سر کاراتون
همه:چشم
................................
یونگی:وای خدا چقدر سرم درد میکنه
عه عه عه
جیمین
جیمین
جیمینااا
جیمینااا
چشماتو باز کن دیگه
چت شده
چرا ...
وای نه تیر خوردی
خدایا
هرچی زور داشتم رو روی دستم خالی کردم و طناب باز کردم و دویدم سمت جیمین
-چشکاتو باز کن
به خاطر اهیون
به خاطر رزی
به خاطر من
ببین من هنوز راجب حسم چیزی بهت نگفتم
خواهش میکنم چشماتو باز کننن
صدای دست زدن یکی اومد و از صدای تق تق کفشش میشه گفت دختر بود
جنی:آفرین تلاشتو کردی
ولی الان خون زیادی از دست داده و تموم کرده
-تو...تو ...چطور جرئت میکنی
سریع جیمین رو گذاشتم زمین و یقه جنی رو گرفتم
-اخه چطور دلت اومد با اون این کارو کنی
اون فقط ۱۸ سالشه
+البته بود دیگه مرده
-دهنتو ببند
اون خوب میشه برو کمک بیار
باید ببریمش بیمارستان
جیمین رو ببر بیمارستان منو جاش بکش
خواهش میکنم
من ....من واقعا دوستش دارم
صدای شلیک اومد
البته صداش مثل تفنگ عادی نبود
مثل تفنگ بی...هوش کنند...ه.........ب...و..د
.....................................
من بعد از تلاشهای بی وقفه برای توضیح دادن به اهیون راجب شغلمون
اهیون بالاخره فهمید
البته حدود نیم ساعت طول کشید
تهیونگ:خب آماده آید
همه:بلههه
تهیونگ:خب همه یا ماشین من میریم یا جیسو
و اینکه نقشه عوض شد
جین تا اونجا باهامون میاد و رسیدیم تو ماشین میشینه
جین:اوکی
تهیونگ:جین تو با جیسو برو منم با اهیون
جین: اوکی
منو اهیون سروتر ماشین شدیم
+تهیونگ شی
-بلع
+میگم به نظرت میتونیم اعضا رو پیدا کنیم
ا..خه میدونی
-ببین آره پیدا میکنیم
بهت قول میدم
+ممنون
جیمین خیلی خیلی خوش شانسه که تو رو داره
-جیمین رکود خوش شانس بودنو شکونده
هردو زدیم زیر خنده
واسه جیمین خوشحالم که بالاخره یکی رو داره که به خاطرش از جونشم بگذره
البته احساس میکنم یونگی بیشتر از اهیون این حس رو به جیمین داشته و هنوزم داره....
...............................
ادامه دارد
جیسو:الان یعنی رزی و جیمین کجان
جین:نمیدونم ولی میتونم رد گوشی جیمین رو قبل اینکه خاموش شده باشه پیدا کنم
اهیون:گوشی جیمین اینجاست
باید رد گوشی یونگی رو بزنی چون اون آخرین فرد از ما بوده که وارد خونه شده قبل از.....
تهیونگ :جین هیونگ همین کارو بکن
جین:چشم
تهیونگ :تا نیم ساعت دیگه شروع عملیاته
یک
دو
سه
برین سر کاراتون
همه:چشم
................................
یونگی:وای خدا چقدر سرم درد میکنه
عه عه عه
جیمین
جیمین
جیمینااا
جیمینااا
چشماتو باز کن دیگه
چت شده
چرا ...
وای نه تیر خوردی
خدایا
هرچی زور داشتم رو روی دستم خالی کردم و طناب باز کردم و دویدم سمت جیمین
-چشکاتو باز کن
به خاطر اهیون
به خاطر رزی
به خاطر من
ببین من هنوز راجب حسم چیزی بهت نگفتم
خواهش میکنم چشماتو باز کننن
صدای دست زدن یکی اومد و از صدای تق تق کفشش میشه گفت دختر بود
جنی:آفرین تلاشتو کردی
ولی الان خون زیادی از دست داده و تموم کرده
-تو...تو ...چطور جرئت میکنی
سریع جیمین رو گذاشتم زمین و یقه جنی رو گرفتم
-اخه چطور دلت اومد با اون این کارو کنی
اون فقط ۱۸ سالشه
+البته بود دیگه مرده
-دهنتو ببند
اون خوب میشه برو کمک بیار
باید ببریمش بیمارستان
جیمین رو ببر بیمارستان منو جاش بکش
خواهش میکنم
من ....من واقعا دوستش دارم
صدای شلیک اومد
البته صداش مثل تفنگ عادی نبود
مثل تفنگ بی...هوش کنند...ه.........ب...و..د
.....................................
من بعد از تلاشهای بی وقفه برای توضیح دادن به اهیون راجب شغلمون
اهیون بالاخره فهمید
البته حدود نیم ساعت طول کشید
تهیونگ:خب آماده آید
همه:بلههه
تهیونگ:خب همه یا ماشین من میریم یا جیسو
و اینکه نقشه عوض شد
جین تا اونجا باهامون میاد و رسیدیم تو ماشین میشینه
جین:اوکی
تهیونگ:جین تو با جیسو برو منم با اهیون
جین: اوکی
منو اهیون سروتر ماشین شدیم
+تهیونگ شی
-بلع
+میگم به نظرت میتونیم اعضا رو پیدا کنیم
ا..خه میدونی
-ببین آره پیدا میکنیم
بهت قول میدم
+ممنون
جیمین خیلی خیلی خوش شانسه که تو رو داره
-جیمین رکود خوش شانس بودنو شکونده
هردو زدیم زیر خنده
واسه جیمین خوشحالم که بالاخره یکی رو داره که به خاطرش از جونشم بگذره
البته احساس میکنم یونگی بیشتر از اهیون این حس رو به جیمین داشته و هنوزم داره....
...............................
ادامه دارد
۳.۲k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.