هانی بال پارت پنجم
برگشتم و از ترس خوردم به ماشین و کمرم درد گرفت
چرا امروز فقط بدنم ضربه میخورد ؟؟ این پسره چش بود
درست تو دو قدمیم بود و صورتش خیلی نزدیک بود صورتمو با ماسک کمی پوشوندم و دستامو روی سینش گذاشتم ، چه سینه های برجسته ای
هرچقد هلش میدادم نمیرفت عقب انگار خیلی قوی بود .. ولی مهم نیست منم تکفاندو کار بودم فقط الان وقتش نبود
+ ماسکتونو میشه بکشید پایید بانو؟
-نه؟
+ من حرفم یه باره خواهشمم یه بار .
با حرفش کمی ترسیدم یعنی چی یباره ؟ مگ بار دومی داره!؟
همینطوری نزدیک تر میشد که روشنای روز رو روی صورتم حس کردم
کوک مشت زده بود توی صورتش :~ نفسات بهش بخوره مردی کیم تهیونگ. مثل ادم نمیتونی درخواست کنی؟؟
+ اوه مستر خرگوش غیرتی شدن؟ نکنه زنته ؟ یا عشقت
~ به تو مربوط نیست هرکسی هم باشه تو یکی حق نداری نزدیکش شی
مرده به اصطلاح تهیونگ نیشخند زده بود یارو رسما دیوونس.
از کار کوک خوشحال بودم .. .. بانیی قوی من!
ذوق کرده بودم ولی خواستم نشون ندم دست کوک رو گرفتم و کشیدم توی ماشین و انگشتشو بوسیدم
- اوپا اروم.. مردم یه تختشون کمه خب
~ هرکسی اومد نزدیکت به خودم بگو ا.ت
- چشم چشم غیرتی نشو حالا بریم؟
~ بریم ولی میریم خونه چون امروز اعصاب نمونده برام میشه فردا بریم؟
ناراحت شدم از حرفش و لبمو اروم گاز گرفتم
- هوم..
~ ا.ت قول میدم فردا مرخصی بگیرم هرکاری دوست داشتیم بکنیم باشه؟
- هوراااا باجه
و حرکت کردیم سمت خونه که گوشیم زنگ خورد
~ چه پیش صداییه؟ صدای دلقک اخه ادم میزاره؟
- ترسناک دوست دارم ایش.
گوشی رو برداشتم و جواب دادم
- سلامم موچیمن بزار بزارم روی بلندگو
× هی ا.ت کوک اسکول کنارته؟
- ( اروم خندیدن ) هست هست
× خوبه چون میخواستم اجازه بگیرم برای فردا شب اوپاتو ببرم با خودم مسافرت سه روزه
- هوم دلتنگ میشم میشه منم بیام؟
× تو مگه پس فردا کنسرت نداری؟ نه نمیشه تازه زود میایم همین بیرون شهره جای دور نمیریم.
- چشم .. ایش خوبه باز فردا شبه
تهیونگ ویو
+ دختر جالبی بنظر میرسید هرچند تیپ من نیست. ولی یجایی دیدمش
نظر تو چیه جینا؟
جینا : ارباب دختره مشخصاتشو گیر اوردم بفرمایید
+ اوه.. بیبی چه جالب یه سلبریتی معروفیه به کارم میاد ، تاحالا لباس باز نپوشیده؟ هه. پس فردا مجبورش میکنم اینکارو بکنه زنگ بزن به مدیر برنامش
جینا : بله قربان ..
ا.ت ویو
اخیش بلخره رسیدیم خونهه
سریع بوسه ای روی گونه اجوما کاشتم و جک بغل کردم و دویدم سمت اتاق و خودمو پرت کردم روی تخت
~ مجبوری جک و بادیگاردارو بغل کنی ا.تت؟؟
- .. چیشده کوک..
~..هیچی خواهر کوچولو لعنتی سردرد دارم
- بیا بشین بزار برات قرص بیارم داداشی
اجوما رو صدا زدم که دوتا قرص مسکن اورد با لیوان اب
قرص رو گذاشتم بین لبای کوک و اب دادم دستش
- بخور اوپا بعد بخواب
~ بغلم میخوابی؟
- من کار دا .. . . .
───────────
راوی :چه اتفاقی افتاد.. بنظرتون چرا جئون جونگکوک اینطوری رفتار میکرد؟؟
چرا توی اسانسور سرش توی گوشی بود. و عصبی بود آیا همه این ها به چیزی که توی گوشی بود ربط داره؟ یا حسی توی قلبش موج میزد؟؟ هرچیزی که باشه مطمئنا چیزی ترسناکی پشتشه و اون دلیل . . .
شرط ۲۰ لایک
۲۰ تا کامنت 🐇🤍
چرا امروز فقط بدنم ضربه میخورد ؟؟ این پسره چش بود
درست تو دو قدمیم بود و صورتش خیلی نزدیک بود صورتمو با ماسک کمی پوشوندم و دستامو روی سینش گذاشتم ، چه سینه های برجسته ای
هرچقد هلش میدادم نمیرفت عقب انگار خیلی قوی بود .. ولی مهم نیست منم تکفاندو کار بودم فقط الان وقتش نبود
+ ماسکتونو میشه بکشید پایید بانو؟
-نه؟
+ من حرفم یه باره خواهشمم یه بار .
با حرفش کمی ترسیدم یعنی چی یباره ؟ مگ بار دومی داره!؟
همینطوری نزدیک تر میشد که روشنای روز رو روی صورتم حس کردم
کوک مشت زده بود توی صورتش :~ نفسات بهش بخوره مردی کیم تهیونگ. مثل ادم نمیتونی درخواست کنی؟؟
+ اوه مستر خرگوش غیرتی شدن؟ نکنه زنته ؟ یا عشقت
~ به تو مربوط نیست هرکسی هم باشه تو یکی حق نداری نزدیکش شی
مرده به اصطلاح تهیونگ نیشخند زده بود یارو رسما دیوونس.
از کار کوک خوشحال بودم .. .. بانیی قوی من!
ذوق کرده بودم ولی خواستم نشون ندم دست کوک رو گرفتم و کشیدم توی ماشین و انگشتشو بوسیدم
- اوپا اروم.. مردم یه تختشون کمه خب
~ هرکسی اومد نزدیکت به خودم بگو ا.ت
- چشم چشم غیرتی نشو حالا بریم؟
~ بریم ولی میریم خونه چون امروز اعصاب نمونده برام میشه فردا بریم؟
ناراحت شدم از حرفش و لبمو اروم گاز گرفتم
- هوم..
~ ا.ت قول میدم فردا مرخصی بگیرم هرکاری دوست داشتیم بکنیم باشه؟
- هوراااا باجه
و حرکت کردیم سمت خونه که گوشیم زنگ خورد
~ چه پیش صداییه؟ صدای دلقک اخه ادم میزاره؟
- ترسناک دوست دارم ایش.
گوشی رو برداشتم و جواب دادم
- سلامم موچیمن بزار بزارم روی بلندگو
× هی ا.ت کوک اسکول کنارته؟
- ( اروم خندیدن ) هست هست
× خوبه چون میخواستم اجازه بگیرم برای فردا شب اوپاتو ببرم با خودم مسافرت سه روزه
- هوم دلتنگ میشم میشه منم بیام؟
× تو مگه پس فردا کنسرت نداری؟ نه نمیشه تازه زود میایم همین بیرون شهره جای دور نمیریم.
- چشم .. ایش خوبه باز فردا شبه
تهیونگ ویو
+ دختر جالبی بنظر میرسید هرچند تیپ من نیست. ولی یجایی دیدمش
نظر تو چیه جینا؟
جینا : ارباب دختره مشخصاتشو گیر اوردم بفرمایید
+ اوه.. بیبی چه جالب یه سلبریتی معروفیه به کارم میاد ، تاحالا لباس باز نپوشیده؟ هه. پس فردا مجبورش میکنم اینکارو بکنه زنگ بزن به مدیر برنامش
جینا : بله قربان ..
ا.ت ویو
اخیش بلخره رسیدیم خونهه
سریع بوسه ای روی گونه اجوما کاشتم و جک بغل کردم و دویدم سمت اتاق و خودمو پرت کردم روی تخت
~ مجبوری جک و بادیگاردارو بغل کنی ا.تت؟؟
- .. چیشده کوک..
~..هیچی خواهر کوچولو لعنتی سردرد دارم
- بیا بشین بزار برات قرص بیارم داداشی
اجوما رو صدا زدم که دوتا قرص مسکن اورد با لیوان اب
قرص رو گذاشتم بین لبای کوک و اب دادم دستش
- بخور اوپا بعد بخواب
~ بغلم میخوابی؟
- من کار دا .. . . .
───────────
راوی :چه اتفاقی افتاد.. بنظرتون چرا جئون جونگکوک اینطوری رفتار میکرد؟؟
چرا توی اسانسور سرش توی گوشی بود. و عصبی بود آیا همه این ها به چیزی که توی گوشی بود ربط داره؟ یا حسی توی قلبش موج میزد؟؟ هرچیزی که باشه مطمئنا چیزی ترسناکی پشتشه و اون دلیل . . .
شرط ۲۰ لایک
۲۰ تا کامنت 🐇🤍
۱۱.۳k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.