وقتی میری بار پارت ۱۹
پرش زمانی به فردا
پرش زمانی به بعد صبحانه
( همه خونشون موندن )
*ا.ت ویو*
نمیدونم چرا جانکوک آنقدر با لیا صمیمی گرفته از جرئت حقیقت دیشب خیلی صمیمی شدن و جانکوک تو صبحونه بین من و لیا نشست پس منم لجش رو درمیارم (یه پوز خنده به جانکوک میزنه )
+ فیلیکسی یه لحظه بیا
& باشه
+ می خوام لج کوک رو دربیارم چون داره با لیا گرم می گیره
& خب ؟
+ می خوام از تو کمک بگیرم فقط همکاری کن لطفا
& عهه
+ پلیز(کیوت)
& عاا باشه
*جانکوک ویو *
راستش از دیروز لیا خیلی نظرمو جلب کرده و از دست ا.ت هم عصبی هم ولی لیا هم خودشو خیلی دیگه می چسبونه بهم و قشنگ معلومه ا.ت نارحت شده ولی اون باید خودش بدونه من اونو دوست دارم نه لیا رو
* پایان کوک ویو *
+ لیکسی (دستشو میندازه دور گردن فلیکس )
&( دستشو میندازه رو کمر ا.ت ) بله
_ اهم اهم
(ار هم جدا میشن و کوک هم لیا رو از خودش جدا می کنه )
*راوی*
یهو صدای شلیک میاد
همه بادیگارد نیریزن تو خونه تا از همه مواظبت کنن و خوشبختانه نیروی ا.ت و هیون و فیلیکس و تهیونگ و جانکوک بودن و هر کسی نمیتونست بهشون صدمه بزنه
+ کوکی من میترسمم
_ دورت بگردم تو که خودت بلدی از خودت دفاع کنی بابات بزرگترین مافیای ی دنیاست ولی نترس من و البته همه اینجا ایم
یهو لیا رو دیدن که رفت سمت در و دوید بیرون
همه با بادیگراد ها رفتن بیرون تا ببینن چه خبره
که یهو ا.ت و فیلیکس و هیون با هم داد زدن
یونجوننن
بله اکس ا.ت و بزرگ ترین مافیای مواد مخد.ر ولی قدرتش به هیچ کس نرسیده بود و فقط تونسته بود لامپ بشکنه
( علامت نداره ولی یون می نویسم)
یون = اومدم دنبال ا.ت
÷ اگه بمیرم اونو می بری میش خودت
_ منم
& و من
رز= و من
تهیونگ هم رفته نیرو بیاره
یون = ا.ت مال منه من اونو می خوام هنوز با کره است
_ نه
÷ مرتیکه پردشو زدی؟
_ زنده ها
& راست می گه هیون
+ خنده * هیونی این یونیون رو بتش( لحن بچه گونه )
_ ÷& دلشون ضعف رفت
× یونیون تسلیم شو
یون = تو از کجا پیدات شد
× از آسمان
یهو یون می پره طرف ا.ت و اونواز کمر می گیره و می کشه طرف خودش و فیلیکس می اوفته روش و تا می خوره میزنتش
+ فیلیکس بسه
× راست می گه بس کن
÷ دمت گرم فیلیکس خاک تو سر این جانکوک که مث ماست وایستاده بود به نظر ا.ت باید با تو ازدواج می کرد . جانکوک ؟
یهو همه برگشتن دیدن جانکوک افتاده زمین و از دهنش خون اومده ولی نقس می کشید
+ نههه جانکوک ترو خدا باهام بمون اطفاااا هیونی لیکسی کمکش کنید ته ته کمکش کننن
_ من خوبم ( با سرفه (
+ جانوک لطفا هر چقدر خواستی باهم س.کس گی کنیم فقط تو زنده بمون
_ قول میدی ؟
÷ هوشش دکتر اومد با خواهر من از این کارا نکنا
& (خنده)
* پرش رمانی به وقتی دکتر اومد )
.............................................................................
حمایت کنید ماچچ به لپتون
پرش زمانی به بعد صبحانه
( همه خونشون موندن )
*ا.ت ویو*
نمیدونم چرا جانکوک آنقدر با لیا صمیمی گرفته از جرئت حقیقت دیشب خیلی صمیمی شدن و جانکوک تو صبحونه بین من و لیا نشست پس منم لجش رو درمیارم (یه پوز خنده به جانکوک میزنه )
+ فیلیکسی یه لحظه بیا
& باشه
+ می خوام لج کوک رو دربیارم چون داره با لیا گرم می گیره
& خب ؟
+ می خوام از تو کمک بگیرم فقط همکاری کن لطفا
& عهه
+ پلیز(کیوت)
& عاا باشه
*جانکوک ویو *
راستش از دیروز لیا خیلی نظرمو جلب کرده و از دست ا.ت هم عصبی هم ولی لیا هم خودشو خیلی دیگه می چسبونه بهم و قشنگ معلومه ا.ت نارحت شده ولی اون باید خودش بدونه من اونو دوست دارم نه لیا رو
* پایان کوک ویو *
+ لیکسی (دستشو میندازه دور گردن فلیکس )
&( دستشو میندازه رو کمر ا.ت ) بله
_ اهم اهم
(ار هم جدا میشن و کوک هم لیا رو از خودش جدا می کنه )
*راوی*
یهو صدای شلیک میاد
همه بادیگارد نیریزن تو خونه تا از همه مواظبت کنن و خوشبختانه نیروی ا.ت و هیون و فیلیکس و تهیونگ و جانکوک بودن و هر کسی نمیتونست بهشون صدمه بزنه
+ کوکی من میترسمم
_ دورت بگردم تو که خودت بلدی از خودت دفاع کنی بابات بزرگترین مافیای ی دنیاست ولی نترس من و البته همه اینجا ایم
یهو لیا رو دیدن که رفت سمت در و دوید بیرون
همه با بادیگراد ها رفتن بیرون تا ببینن چه خبره
که یهو ا.ت و فیلیکس و هیون با هم داد زدن
یونجوننن
بله اکس ا.ت و بزرگ ترین مافیای مواد مخد.ر ولی قدرتش به هیچ کس نرسیده بود و فقط تونسته بود لامپ بشکنه
( علامت نداره ولی یون می نویسم)
یون = اومدم دنبال ا.ت
÷ اگه بمیرم اونو می بری میش خودت
_ منم
& و من
رز= و من
تهیونگ هم رفته نیرو بیاره
یون = ا.ت مال منه من اونو می خوام هنوز با کره است
_ نه
÷ مرتیکه پردشو زدی؟
_ زنده ها
& راست می گه هیون
+ خنده * هیونی این یونیون رو بتش( لحن بچه گونه )
_ ÷& دلشون ضعف رفت
× یونیون تسلیم شو
یون = تو از کجا پیدات شد
× از آسمان
یهو یون می پره طرف ا.ت و اونواز کمر می گیره و می کشه طرف خودش و فیلیکس می اوفته روش و تا می خوره میزنتش
+ فیلیکس بسه
× راست می گه بس کن
÷ دمت گرم فیلیکس خاک تو سر این جانکوک که مث ماست وایستاده بود به نظر ا.ت باید با تو ازدواج می کرد . جانکوک ؟
یهو همه برگشتن دیدن جانکوک افتاده زمین و از دهنش خون اومده ولی نقس می کشید
+ نههه جانکوک ترو خدا باهام بمون اطفاااا هیونی لیکسی کمکش کنید ته ته کمکش کننن
_ من خوبم ( با سرفه (
+ جانوک لطفا هر چقدر خواستی باهم س.کس گی کنیم فقط تو زنده بمون
_ قول میدی ؟
÷ هوشش دکتر اومد با خواهر من از این کارا نکنا
& (خنده)
* پرش رمانی به وقتی دکتر اومد )
.............................................................................
حمایت کنید ماچچ به لپتون
۷.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.