ترس از تنهایی 🤍🖤 •°Part 23°•
لیانا و جونگ کوک وارد خونه شدن
جونگ کوک: خب بیا بریم اول غذا بخور قرصاتو باید بخوری
لیانا: باشه
هر دو رفتن و غذاشونو خوردن و یکم باهم حرف زدم بعد از تموم شدن غذا جونگ کوک مشغول تمیز کاری بود لیانا هم رفت حموم و بعد از چند دقیقه اومد و اول با حوله تنپوش وایستاد موهاش رو خشک کرد بعد لباس زیرش رو پوشید و به خوش تو آینه نگاه میکرد که جونگ کوک وارد اتاق شد و چون دیدن لیانا تو اینجور شرایط و شایدم بدتر براش عادی شده بود ریکشن خاصی نشون نداد
لیانا: میگم کوک چرا شکمم نیومده جلو مثل قبل تخته
جونگ کوک: عزیزم تو تازه ۴ روزته بچه الان اندازه سر سوزنی جایی نمیگیره که بخواد شکمت بزرگ بشه
لیانا: اها
جونگ کوک پیرهنش رو دراورد و میخواست بره رو تخت دراز بکشه که لیانا شیطونیش گل کرد و رفت سمت کوک و لبش رو گذاشت رو لبش و همزمان دستش رو روی عضلات لخت کوک میکشید و صدای بوسه خیسشون فضای اتاق رو پر کرده بود
لیانا: اومم مگه قرار نبود انجامش بدیم بیب
جونگ کوک: من از دست تو چیکار کنم آخه
لیانا: فقط بیا الان جرم بده همین
جونگ کوک: باشه خودت خواستی
جونگ کوک رفت و برق اتاق رو خاموش کرد و فقط نور اواژور بود که اتاق رو کمی روشن کرده بود اون به سمت لیانا رفت و آروم روی تخت خوابوندش و شروع به بوسیدن لباش کرد بوسه های خیس و خشن بعد از چند ثانیه زبون هاشونم وارد عمل شدن بعد از ده دقیقه بوسیدن لب هاشونو از هم جدا کردن و جونگ کوک شروع کرد و از خط فک لیانا شروع به گذاشتن کیس مارک و تا خط سینه دختر ادامه داد و سگک لباس زیر دختر رو باز کرد و به سمتی پرتاب کرد و شروع به خوردن سینه هاش کرد بعد رفت و روی شکم تخت دختر خیلی آروم بوسه ای گذاشت تا کوچولوش اذیت نشه و رفت سراغ اصل کاری لباس پایین تنه دختر رو در اورد و از ساق پا تا ناحیه داخلی رون اون رو بوسید دیگه هیچکدوم طاقت نداشتن لیانا دستش رو برد و کمربند و زیپ شلوار مردش رو باز کرد و جونگ کوک هم شلوار و باکسرش رو همزمان درآورد الان هردو لخت بودند و وقت شروع کار اصلی بود
جونگ کوک: عشقم هر جا اذیت شدی بهم بگو من تا حد امکان مواظبم خب
لیانا: باشه بیب
جونگ کوک عضوش رو وارد کرد و شروع به حرکت کرد و آروم انجامش میداد بالاخره بعد از یک ساعت هر دو ارضا شدم و جونگ کوک بعد زدن بوسه به پیشونی دختر کنارش دراز کشید و اون رو بغل کرد و اونقدر خسته بودن که سریع خوابشون برد
کپی ممنوع ❌
جونگ کوک: خب بیا بریم اول غذا بخور قرصاتو باید بخوری
لیانا: باشه
هر دو رفتن و غذاشونو خوردن و یکم باهم حرف زدم بعد از تموم شدن غذا جونگ کوک مشغول تمیز کاری بود لیانا هم رفت حموم و بعد از چند دقیقه اومد و اول با حوله تنپوش وایستاد موهاش رو خشک کرد بعد لباس زیرش رو پوشید و به خوش تو آینه نگاه میکرد که جونگ کوک وارد اتاق شد و چون دیدن لیانا تو اینجور شرایط و شایدم بدتر براش عادی شده بود ریکشن خاصی نشون نداد
لیانا: میگم کوک چرا شکمم نیومده جلو مثل قبل تخته
جونگ کوک: عزیزم تو تازه ۴ روزته بچه الان اندازه سر سوزنی جایی نمیگیره که بخواد شکمت بزرگ بشه
لیانا: اها
جونگ کوک پیرهنش رو دراورد و میخواست بره رو تخت دراز بکشه که لیانا شیطونیش گل کرد و رفت سمت کوک و لبش رو گذاشت رو لبش و همزمان دستش رو روی عضلات لخت کوک میکشید و صدای بوسه خیسشون فضای اتاق رو پر کرده بود
لیانا: اومم مگه قرار نبود انجامش بدیم بیب
جونگ کوک: من از دست تو چیکار کنم آخه
لیانا: فقط بیا الان جرم بده همین
جونگ کوک: باشه خودت خواستی
جونگ کوک رفت و برق اتاق رو خاموش کرد و فقط نور اواژور بود که اتاق رو کمی روشن کرده بود اون به سمت لیانا رفت و آروم روی تخت خوابوندش و شروع به بوسیدن لباش کرد بوسه های خیس و خشن بعد از چند ثانیه زبون هاشونم وارد عمل شدن بعد از ده دقیقه بوسیدن لب هاشونو از هم جدا کردن و جونگ کوک شروع کرد و از خط فک لیانا شروع به گذاشتن کیس مارک و تا خط سینه دختر ادامه داد و سگک لباس زیر دختر رو باز کرد و به سمتی پرتاب کرد و شروع به خوردن سینه هاش کرد بعد رفت و روی شکم تخت دختر خیلی آروم بوسه ای گذاشت تا کوچولوش اذیت نشه و رفت سراغ اصل کاری لباس پایین تنه دختر رو در اورد و از ساق پا تا ناحیه داخلی رون اون رو بوسید دیگه هیچکدوم طاقت نداشتن لیانا دستش رو برد و کمربند و زیپ شلوار مردش رو باز کرد و جونگ کوک هم شلوار و باکسرش رو همزمان درآورد الان هردو لخت بودند و وقت شروع کار اصلی بود
جونگ کوک: عشقم هر جا اذیت شدی بهم بگو من تا حد امکان مواظبم خب
لیانا: باشه بیب
جونگ کوک عضوش رو وارد کرد و شروع به حرکت کرد و آروم انجامش میداد بالاخره بعد از یک ساعت هر دو ارضا شدم و جونگ کوک بعد زدن بوسه به پیشونی دختر کنارش دراز کشید و اون رو بغل کرد و اونقدر خسته بودن که سریع خوابشون برد
کپی ممنوع ❌
۵۴.۰k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.