ری اکشن بی تی اس موقعی که آشپزی میکنی
کوک
کوک: بیبی من داره چی درست میکنه
ا.ت: خنده*
کوک: بیبییی
ا.ت: قزمه سبزی
کوک : چی هست؟
ا.ت: غذای ایرانی
کوک: از کجا بلدی؟مگه رفتی ایران ؟
ا.ت:عااا...راستی کوک یادم رفت بهت بگم ایرانیم
کوک: هورااا عشقممممم. بلندت کرد تو هوا چر خوندت
تهیونگ
تهیونگ از پشت بغلت میکنه دستاشو میزاره رو چشات
ا.ت: ته ته چیکار میکنی؟
تهیونگ : از کجا شناختیم
ات: دیگه حالا ته ته داره چیکار میکنه؟
تهیونگ: معلوم نیست؟ دارم بیبیمو بغل میکنم دیگه عهه داری چی درست می کنی؟
ا.ت: خورشت
تهیونگ: هوراااا بالاخره غذای ایرانییی
ات: خنده*
جیمین
جیمین: سلامم سلامم
ا.ت: خوش اومدییی بشین غذا بیارم
جیمین : چشم کد بانوی من. تعظیم*
ات : اوه مستر خنده*
ات: بفرمایید
جیمین: واو حالا چی هست؟
ات: آش دوغ
جیمین: مگه تو آدم دوغ میریزن یا تو دوغ آش میریزن
ات: خنده* حالا تو بخور ببین چجوره در ضمن تو دوغ آش نمیریزد تو آش دوغ میریزن
جیمین : عالیهههه ولی به لبای تو نمیرسه لباشو کوبوند رولبات بعدشم خودتون میدونید چی میشه
هوسوکی
هوسوک: سلاممم عشقم بالاخره بیدار شدی؟
ات: دارم غذا درست میکنم ببین طعمش چطوره؟
هوپی : اوممم عالیههه
ات؛ ولی به لبای من نمیرسهه زبون درازی*
هوپی: عهههه. خب تو تخت به کاراتون رسیدین
یونگی
یونگی: اوممم چه بوی خوبی
ات: غذا حاضره بشین سر سفره
یونگی: چشم بانوی من
ات تو ذهنش: اووو چه کیوتههه گربه کوچولوی من
یونگی: اوممم عالیه اسمش چیه؟
ات: لوبیا پلو ( نمیدونم چجوری بهذهنم رسید)
یونگی: لبخند
نامجون
نامجون: صبح بخیر
ات: صبح شماهم بخیر
نامی: این بوی چیه؟ از بوش خوشم نمیاد
ات: چچی غذاستتتت
نامی: آروم باش عشقم شاید مزش مثل بوش نباشه
غذارو گذاشت رو میز قهر کرد رفت تو اتاق درو قفل کرد نامجون باکلید یدکی (زاپاس)درو باز کرد گفت: خیلی خوشمزه بود ولی میدونی چی خوشمزه تره
ات: چی. هق. گریه*
نامجون:تو. انداختت رو تخت روت خیمه زد خب دوستان دیگه به من ربطی نداره زشته فضولی کنم شیطونی مردمو تماشا کنم
جین: به به عجب غذای حتی از منم بهتره ولی یه چیز از همه بهتر
ات:چی؟ تعجب
جین : بدن تو
خب من گفتم که فضول هستم ولی تو شیطونیای مردم فضولی نمیکنم
کوک: بیبی من داره چی درست میکنه
ا.ت: خنده*
کوک: بیبییی
ا.ت: قزمه سبزی
کوک : چی هست؟
ا.ت: غذای ایرانی
کوک: از کجا بلدی؟مگه رفتی ایران ؟
ا.ت:عااا...راستی کوک یادم رفت بهت بگم ایرانیم
کوک: هورااا عشقممممم. بلندت کرد تو هوا چر خوندت
تهیونگ
تهیونگ از پشت بغلت میکنه دستاشو میزاره رو چشات
ا.ت: ته ته چیکار میکنی؟
تهیونگ : از کجا شناختیم
ات: دیگه حالا ته ته داره چیکار میکنه؟
تهیونگ: معلوم نیست؟ دارم بیبیمو بغل میکنم دیگه عهه داری چی درست می کنی؟
ا.ت: خورشت
تهیونگ: هوراااا بالاخره غذای ایرانییی
ات: خنده*
جیمین
جیمین: سلامم سلامم
ا.ت: خوش اومدییی بشین غذا بیارم
جیمین : چشم کد بانوی من. تعظیم*
ات : اوه مستر خنده*
ات: بفرمایید
جیمین: واو حالا چی هست؟
ات: آش دوغ
جیمین: مگه تو آدم دوغ میریزن یا تو دوغ آش میریزن
ات: خنده* حالا تو بخور ببین چجوره در ضمن تو دوغ آش نمیریزد تو آش دوغ میریزن
جیمین : عالیهههه ولی به لبای تو نمیرسه لباشو کوبوند رولبات بعدشم خودتون میدونید چی میشه
هوسوکی
هوسوک: سلاممم عشقم بالاخره بیدار شدی؟
ات: دارم غذا درست میکنم ببین طعمش چطوره؟
هوپی : اوممم عالیههه
ات؛ ولی به لبای من نمیرسهه زبون درازی*
هوپی: عهههه. خب تو تخت به کاراتون رسیدین
یونگی
یونگی: اوممم چه بوی خوبی
ات: غذا حاضره بشین سر سفره
یونگی: چشم بانوی من
ات تو ذهنش: اووو چه کیوتههه گربه کوچولوی من
یونگی: اوممم عالیه اسمش چیه؟
ات: لوبیا پلو ( نمیدونم چجوری بهذهنم رسید)
یونگی: لبخند
نامجون
نامجون: صبح بخیر
ات: صبح شماهم بخیر
نامی: این بوی چیه؟ از بوش خوشم نمیاد
ات: چچی غذاستتتت
نامی: آروم باش عشقم شاید مزش مثل بوش نباشه
غذارو گذاشت رو میز قهر کرد رفت تو اتاق درو قفل کرد نامجون باکلید یدکی (زاپاس)درو باز کرد گفت: خیلی خوشمزه بود ولی میدونی چی خوشمزه تره
ات: چی. هق. گریه*
نامجون:تو. انداختت رو تخت روت خیمه زد خب دوستان دیگه به من ربطی نداره زشته فضولی کنم شیطونی مردمو تماشا کنم
جین: به به عجب غذای حتی از منم بهتره ولی یه چیز از همه بهتر
ات:چی؟ تعجب
جین : بدن تو
خب من گفتم که فضول هستم ولی تو شیطونیای مردم فضولی نمیکنم
۴.۳k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.