My mafia part²⁸
My mafia part²⁸
ا/ت: چیگار میکنید سه ساعت تو اشپزخونه
هیون: هیچی من رفتم این دوتارو بیارم خودم گیر افتادم
لیکس: حالا چی میگفتید
ته: چیز خاصی نمیگفتیم....
لیکس: با هیون بودم..
م/ب: ع ... هیچی بابا چیز خاصی نمیگفتیم شما چیکار میکردید
لیکس: هیچی رفع دلتنگی میکردیم
هیون: مسخره
لیکس: مسخره چیههه حسوددد
ا/ت: مام داشتیم حرف میزدیم کار خاصی نمیکردیم
ته: کار خاصیم میکردید.....(زیرلب)
ا/ت: چی؟
ته: هیچی داشتم میگفتم چقد صمیمین اصن کی انقد صمبمی شدین عجیبه واقعا
لیکس: خیلی وقته صمیمیم نمیدونستم که صمیمی بودن ا/ت با کسی برات انقد مهم باشه
ته: (خنده ریز) اره مهمه ولی به تو ربطی داره ؟؟
لیکس: ار...
م/ب:( با خنده) بچه ها بچه ها حالا اشکال نداره همه باهم دوستیم این همه موضوع درمورد یچیز دیگه حرف بزنید..
ته: (اروم به مبینا گفت) خفه شو تو یکی
م/ب: (زد به شونش) خودت خفه شو
هیون : راستی ته بیا بریم کارت دارم
ا/ت: باز کجا میریدددد
هیون: عه کوچولو ساکت زود میایم
ا/ت: دردو کوچولو
هیون(*خنده)
........
ته: چیه
هیون: تا کی میخوای پنهون کنی
ته: چیوووو
هیون: چیو؟داری میپرسی چیوو نه واقعننن دار...
ته: (جلو دهنشو گرفت) عهه چقد زر میزنی باشه خب میدونم چیو میگی ولی نمیدونم اما نمیخوام الان بهش بگم
هیون: پس کی میخوای بگی تازه م/ب نمیدونه اون بفهمه هم منو جر میده هم تورو
ته: اونی که قراره جر بخوره منم تو که دیگه عضوی نیستی تو مافیا و م/ب اینو اوایل دوستیتون میدونسته
هیون: اره ولی الاننن دارم با توی گاو همکاری میکنم ایکیو
ته: خب نکنننن
هیون: تو وادارم میکنی
ته: خودت میخاری من کاریت ندارم
هیون: واااااااای فلیکسو چجوری میخوای بگییییی کاش همون اول میگفتی اشنا نبودید باهم الان با لیکس صمیمه بدتر شده
ته: اسکل چرا وقتی یکیو تازه شناختم برم بهش رازای زندگیمو بگم
هیون: راست میگی اینم هس
ته*راست میگی اینم هست(داره ادای هیونو در میاره)
هیون: میمونی مگههه
ته: اره
هیون: خداروشکر پس بیا بریم(خنده)
ته:(خنده)
.....
م/ب: جه عجب اومدید بیاید بریم تو میخوایم شام بخوریم
ته: ا/ت کوششش؟؟
م/ب: تو خونس داره میزو اماده میکنه نترس فرار نکرده
ته: حالا هی تیکه بندازززز
رفتن داخل*
ا/ت و فیلیکس داشتن میخندیدند میزو میچیدن
ته: الان فقط ا/ت داره میزو میچینه؟؟؟
م/ب: میخواستی نری که ا/ت از دستت بره وگرنه الان تو بجای فیلیکس بودی(خنده)
ته: هوففففف. رفتم سمت ا/ت و گفتم ..کمک نمیخوای بانو
ا/ت: او نه تو برو بشین(لبخند)
ته: اوم باشه(لبخند)
فلیکس: نمیخواد بهش کمک کنی من هستم.
ته: ااا مرتیکه..(اروم)
هیون: ته ....
ا/ت: چیگار میکنید سه ساعت تو اشپزخونه
هیون: هیچی من رفتم این دوتارو بیارم خودم گیر افتادم
لیکس: حالا چی میگفتید
ته: چیز خاصی نمیگفتیم....
لیکس: با هیون بودم..
م/ب: ع ... هیچی بابا چیز خاصی نمیگفتیم شما چیکار میکردید
لیکس: هیچی رفع دلتنگی میکردیم
هیون: مسخره
لیکس: مسخره چیههه حسوددد
ا/ت: مام داشتیم حرف میزدیم کار خاصی نمیکردیم
ته: کار خاصیم میکردید.....(زیرلب)
ا/ت: چی؟
ته: هیچی داشتم میگفتم چقد صمیمین اصن کی انقد صمبمی شدین عجیبه واقعا
لیکس: خیلی وقته صمیمیم نمیدونستم که صمیمی بودن ا/ت با کسی برات انقد مهم باشه
ته: (خنده ریز) اره مهمه ولی به تو ربطی داره ؟؟
لیکس: ار...
م/ب:( با خنده) بچه ها بچه ها حالا اشکال نداره همه باهم دوستیم این همه موضوع درمورد یچیز دیگه حرف بزنید..
ته: (اروم به مبینا گفت) خفه شو تو یکی
م/ب: (زد به شونش) خودت خفه شو
هیون : راستی ته بیا بریم کارت دارم
ا/ت: باز کجا میریدددد
هیون: عه کوچولو ساکت زود میایم
ا/ت: دردو کوچولو
هیون(*خنده)
........
ته: چیه
هیون: تا کی میخوای پنهون کنی
ته: چیوووو
هیون: چیو؟داری میپرسی چیوو نه واقعننن دار...
ته: (جلو دهنشو گرفت) عهه چقد زر میزنی باشه خب میدونم چیو میگی ولی نمیدونم اما نمیخوام الان بهش بگم
هیون: پس کی میخوای بگی تازه م/ب نمیدونه اون بفهمه هم منو جر میده هم تورو
ته: اونی که قراره جر بخوره منم تو که دیگه عضوی نیستی تو مافیا و م/ب اینو اوایل دوستیتون میدونسته
هیون: اره ولی الاننن دارم با توی گاو همکاری میکنم ایکیو
ته: خب نکنننن
هیون: تو وادارم میکنی
ته: خودت میخاری من کاریت ندارم
هیون: واااااااای فلیکسو چجوری میخوای بگییییی کاش همون اول میگفتی اشنا نبودید باهم الان با لیکس صمیمه بدتر شده
ته: اسکل چرا وقتی یکیو تازه شناختم برم بهش رازای زندگیمو بگم
هیون: راست میگی اینم هس
ته*راست میگی اینم هست(داره ادای هیونو در میاره)
هیون: میمونی مگههه
ته: اره
هیون: خداروشکر پس بیا بریم(خنده)
ته:(خنده)
.....
م/ب: جه عجب اومدید بیاید بریم تو میخوایم شام بخوریم
ته: ا/ت کوششش؟؟
م/ب: تو خونس داره میزو اماده میکنه نترس فرار نکرده
ته: حالا هی تیکه بندازززز
رفتن داخل*
ا/ت و فیلیکس داشتن میخندیدند میزو میچیدن
ته: الان فقط ا/ت داره میزو میچینه؟؟؟
م/ب: میخواستی نری که ا/ت از دستت بره وگرنه الان تو بجای فیلیکس بودی(خنده)
ته: هوففففف. رفتم سمت ا/ت و گفتم ..کمک نمیخوای بانو
ا/ت: او نه تو برو بشین(لبخند)
ته: اوم باشه(لبخند)
فلیکس: نمیخواد بهش کمک کنی من هستم.
ته: ااا مرتیکه..(اروم)
هیون: ته ....
۶.۶k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.