دو ماه سفید پارت 11
اوممم راستییی ت ب من اعتزاف نمیکن( ناراخت کیوت)
کوک:عشقم یعنی واقعا از رفتارم چیزی نفهمیدی
ات:اممم( ناراخت ب شدت کیوت)
کوک:وای نگاه نگاه بزرگ ترین مافیای اسیا خودشو چس کرده من قربون مافیام بشم ( گرفتش بغل)
ات:کوک میشه ی چیز بگم ( غل کوک)
کوک: میشنوم
ات: راستش دوستم دعوتم کرده تولدش باید برم
کوک: امم بیب مختلطه؟
ات: اوم
کوک:ب هیچ وجه وجود
چرا: کوک لطفااااا
کوک: من نمیخام بیبیم رو ازم بدوزدن( توی گوش ات گفت با بم ترین حالت ممکن)
ات: هعیی کوک مور مورم شد
کوک: ب ی شرط میزارم بری
ات: چ شرطی هرچی باشه قبوله(ذوق)
کوک: منم باهات بیام
ات: اوکی اوکی(کوک گرفت بغل)
کوک:واسه بیبیم هرکاری میکنم( توی گوشش بم گفت)
ات: مگه نگفتم دیگه ایجور نگووو
کوک:باشه باشه فشار نخور خیلی کارت دارم
ات:یاااااا
کوک:(خندههه)
ات: کوک ساعت 6 باید بریم الان ساعت چهار نیمه باید کم کم اماده بشیم
کوک: اوکی اوکی
پرش زمانی ب ساعت پنج نیم
ات: ت اتاق بودم کارم داشت تموم میشد و بله ی برق لبمو زدمو عطر شیرین خوشبومو زدم و تموم
رفتم پایین و دیدم کوک نشسته روی کاناپه و با گوشیش کار میکنه و با صدای کفش من متوجه شد من اومدم..........
ویو کوک رفتم الا ی حموم کردم اومدم بیرون موهامو درست کردم و لباسم رو پوشیدمم عطر تلخمم زدم اوفف چ دافی شدم( داف بودی)
من زود تر از ات اماده شدم رفتم نشستم روی کاناپه تا اته بیاد
چند مین گذشت با صدای کفشای یکی ب خودم اومدم دیدم ات همش داره اسممو صدا میزنه واقعا خیلی خوشگل شده بود ولی از ی چیزش دم اومد لباسش خیلی باز بود
ویو حال
ات: کوک...کوک..( دستشو جلوی صورت کوک تکون داد)
کوک: ه..ا .ا بله بله ( هول)
ات: یکساعته دارم صدات میزنم
کوک: اها نشنیدم
ات: وا( پوکر)
کوک: خیلی خوشگل شدی
ات:هوم ممنون تو هم جذاب شدی
کوک: ات حس نمیکنی لباست خیلی بازه( عصبی)
ات: ن هیچ مشکلی نداره دو الان دیرمون میشه( دست کوک گرفت پشت سرش کشید)
کوک: دست ات کشید ک وایساد
کوک: ات از کنار من جم نمیخوری هااا فهمیدی( عصبی)
ات: اوم ددی گرفتم
کوک: وقتی گفت ددی کشیدمش جلو بوس پنج مینی ازش گرفتم
ات: اقای جئون لطفا زود باشید الان تولد شروع میشه
کوک: اومم پس الان شدم اقای جئون هومم؟(بم و جوری ک تحریک شده)
ات: همشون هستی ( دو بدو کرد رفت سمت در و بوس هوایی واسه کوک فرستاد)
کوک:هیی مثلا ت مافیایی( خنده)
ات:یعنی مافیا ها احساس ندارن
کوک: چرا چرا ولی اگه اان بحث باهات ادامه بدم ب موقعش نمیرسیااا( داره میخنده)
ات:کوکککک خیلی بدی داره دیر میشه لطفاااا یا دیگههههه
کوک:اوک اوک اومدم بد گرل
........................................................................................
شرایط
15 تا لایک
15 تا کامنت
5 تا فالووو
کوک:عشقم یعنی واقعا از رفتارم چیزی نفهمیدی
ات:اممم( ناراخت ب شدت کیوت)
کوک:وای نگاه نگاه بزرگ ترین مافیای اسیا خودشو چس کرده من قربون مافیام بشم ( گرفتش بغل)
ات:کوک میشه ی چیز بگم ( غل کوک)
کوک: میشنوم
ات: راستش دوستم دعوتم کرده تولدش باید برم
کوک: امم بیب مختلطه؟
ات: اوم
کوک:ب هیچ وجه وجود
چرا: کوک لطفااااا
کوک: من نمیخام بیبیم رو ازم بدوزدن( توی گوش ات گفت با بم ترین حالت ممکن)
ات: هعیی کوک مور مورم شد
کوک: ب ی شرط میزارم بری
ات: چ شرطی هرچی باشه قبوله(ذوق)
کوک: منم باهات بیام
ات: اوکی اوکی(کوک گرفت بغل)
کوک:واسه بیبیم هرکاری میکنم( توی گوشش بم گفت)
ات: مگه نگفتم دیگه ایجور نگووو
کوک:باشه باشه فشار نخور خیلی کارت دارم
ات:یاااااا
کوک:(خندههه)
ات: کوک ساعت 6 باید بریم الان ساعت چهار نیمه باید کم کم اماده بشیم
کوک: اوکی اوکی
پرش زمانی ب ساعت پنج نیم
ات: ت اتاق بودم کارم داشت تموم میشد و بله ی برق لبمو زدمو عطر شیرین خوشبومو زدم و تموم
رفتم پایین و دیدم کوک نشسته روی کاناپه و با گوشیش کار میکنه و با صدای کفش من متوجه شد من اومدم..........
ویو کوک رفتم الا ی حموم کردم اومدم بیرون موهامو درست کردم و لباسم رو پوشیدمم عطر تلخمم زدم اوفف چ دافی شدم( داف بودی)
من زود تر از ات اماده شدم رفتم نشستم روی کاناپه تا اته بیاد
چند مین گذشت با صدای کفشای یکی ب خودم اومدم دیدم ات همش داره اسممو صدا میزنه واقعا خیلی خوشگل شده بود ولی از ی چیزش دم اومد لباسش خیلی باز بود
ویو حال
ات: کوک...کوک..( دستشو جلوی صورت کوک تکون داد)
کوک: ه..ا .ا بله بله ( هول)
ات: یکساعته دارم صدات میزنم
کوک: اها نشنیدم
ات: وا( پوکر)
کوک: خیلی خوشگل شدی
ات:هوم ممنون تو هم جذاب شدی
کوک: ات حس نمیکنی لباست خیلی بازه( عصبی)
ات: ن هیچ مشکلی نداره دو الان دیرمون میشه( دست کوک گرفت پشت سرش کشید)
کوک: دست ات کشید ک وایساد
کوک: ات از کنار من جم نمیخوری هااا فهمیدی( عصبی)
ات: اوم ددی گرفتم
کوک: وقتی گفت ددی کشیدمش جلو بوس پنج مینی ازش گرفتم
ات: اقای جئون لطفا زود باشید الان تولد شروع میشه
کوک: اومم پس الان شدم اقای جئون هومم؟(بم و جوری ک تحریک شده)
ات: همشون هستی ( دو بدو کرد رفت سمت در و بوس هوایی واسه کوک فرستاد)
کوک:هیی مثلا ت مافیایی( خنده)
ات:یعنی مافیا ها احساس ندارن
کوک: چرا چرا ولی اگه اان بحث باهات ادامه بدم ب موقعش نمیرسیااا( داره میخنده)
ات:کوکککک خیلی بدی داره دیر میشه لطفاااا یا دیگههههه
کوک:اوک اوک اومدم بد گرل
........................................................................................
شرایط
15 تا لایک
15 تا کامنت
5 تا فالووو
۱۳.۵k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.