حالا زود گذاشتم😁😁 پارت ۷۳😜✌
از مدرسه تا عشق♥️ پارت۷۳
من:هی هی پشتم پچ پچ میکنید بست نبود الانم دارید جلوم پچ پچ میکنید؟ لاله:باش بابا حالا از بغلش بیا بیرون ریختتو من ببینم)*خیلی لوس و ملوس گفتم:نمیخوام😚😚 لاله:اِوااا 😯😯
من:چیه؟؟ لاله:همتا گمشو اینور ببینم ))لاله اومد دستمو گرفتو هی میکشید ، من:اَح ولم کن دیگه میام میزنمتاا بزار بغل عچقم باشم * لاله:وای دختر تو چقدر لوس بودی😵 من:اهم خفه شو😚 یه دفعه بردیا با لبخند آروم گفت:همتا😊 من:جوونم😚 بردیا:داره دیر میشه ها🙂 من:چی دیر میشه؟ بردیا:کلاس😁 من:چههه؟ بردیا:کلاس دیر میشه من:هااا بردیا:😊 ((بدووو بدووو از بغل بردیا در اومدم رفتم کلاس از ترس ))بردیا:عجب😂 لاله:اییش همتا هم از خودش در اومد ب خاطر تو😒 بردیا:عجب😂 دانیال:بیا بریم عشقم عشق اینا رو کور کرده😒😒 لاله:فک کنم کور رنگم نیستن کور کورن😑😑 بردیا:عجب😂😂((همگی رفتن کلاس))* ■■■■■کلاس گذشتو گذشت))) امتحان داشتیم همه سرشون تو برگه بود اما من دستمو گذاشته بودم زیر فکم به دیواری ک دانیال نشسته بود خیره شده بودم که چرا این دیوار اینطوریه؟؟ جدا چرا اینطوریه چقدر پوسیده اس!! وای ی هیولا از پوسیده هاش میبینم😶 وای مامانمم تو دیواره چقدر شبیه یعنی مامانم شبیه هیولا😶)) بردیا یه نگاهی ب من انداخت)) بردیا:این چشه مگه امتحان نداریم ؟ کجا رو نگاه میکنه)) پاشد ببینه کجا رو نگاه میکنم کمرشو سرشو خم کرد دید نگاهم رو دانیاله )))بردیا:چیییی؟؟؟!))یه دفعه خانوم جیغ زد گفت:بردیااا🤬 ))بردیا دست و پاشو گم کرد با ترس گفت:بله بله🥵🥵))خانوم:بکپ سر جات انقدر تقلب نکن🤬))) بردیا:چی من؟ ))خانوم:بکپ🤬🤬 بردیا یه دفعه محکم نشست با اخم منو نگاه میکرد لباچم میخورد دست هاشم مشت کرده بود میکوبوند رو میز منم عین خیالم نبود ب همون دیوار نگاه میکردم ))بردیا: همتا همتااا میکشمت واسا واسا🤬🤬 بردیا ی برگه از دفترش کند توش نوشت[[[همتاا میکشمت چشم چرون دید زن]] یه هواپیما درست کردو پرت طرف من ((من:آخ سرم)این چیه؟ بردیا با چشم آبرو میگفت وا کن ))من:این چشه؟ هواپیما رو برداشتم یواشکی وا کردم دیدم چی نوشته((من:هااا منو میکشی؟؟؟،🤬*)یه چیزی نوشتم پرت کردم طرفش ))بردیا تو هوا گرفت زود وا کرد[[همتا:تو گوه میخوری منو بکشی خودت دید زنی]] بردیا ی چی نوشتو هواپیما رو پرت کرد طرفم گرفتم وا کردم[[[بردیا:من تو رو نمیخورم دید زن😝]]]من:وااا این چشه من کیو دید زدم؟ همینو نوشتم به اضافه ن میخوری خوبم میخوری]] یواشکی پرت کردم طرفش بردیا تو هوا گرفت وا کردش[[[بردیا:استغفرلا اینو]]یه چیز نوشت پرت کرد طرفم گرفتم خانوم یه برگشت ولی ندید چی گرفتم))وا کردمش[[[ دید زن نگوو دانیال دید زن بگو منو نمیخوای دیگه اول مدیر بعد دانیال🤬بغلش یه نوشت توجه بعد با ی خود کار قرمز نوشته بود((بیا تو منو بخور😝🔞))) من:چییی؟ این چه مرگشه من کی دانیال رو دید زدم؟؟]]یه چی نوشتم پرت کردم طرف [[[من:من دانیال رو دید نمیزنم تو برو ملیسا جونتو دید بزن ))بعد با یه خودکار قرمز نوشتم((خودتو بخور نیازی😝😝)) بردیا:چییی؟ یه چیز نوشت پرت کرد اما هواپیما درست افتاد وسط کلاس ))من:😵😵 ))بردیا😵😵))خانوم برگشت هواپیمارو برداشت وا کرد دید چیا نوشتیم))یه دفعه با صدای بلند عصبانیت گفت:بردیا و همتاا 😡))دو تامون یهو پاشدیم گفتیم بله😵😵))خانوم:اینااا چیهه¿ بردیا:خووب😁 یه دفعه خانوم محمدی با صدای بلند نوشته هامون رو خوند یه دفعه دانیال پا شد گفت:من؟! بردیا:هوووی😤 دانیال نشست))خانوم اونجا ها رو میخوند که میگفت تو بخور تو منو بخور ))همه بچه ها میخندیدن))منم از خجالت داشتم آب میشدم بردیا:اییش😒((خانوم محمدی:آخرین حرفاشون از طرف بردیا که با خودکار قرمز نوشته شده:توجه توجه و اینک همتا منو خورد😝)))من:چییی!!!🥵 بردیا: خول😁😁 بچه ها:🤣🤣🤣🤣🤣😅
من:هی هی پشتم پچ پچ میکنید بست نبود الانم دارید جلوم پچ پچ میکنید؟ لاله:باش بابا حالا از بغلش بیا بیرون ریختتو من ببینم)*خیلی لوس و ملوس گفتم:نمیخوام😚😚 لاله:اِوااا 😯😯
من:چیه؟؟ لاله:همتا گمشو اینور ببینم ))لاله اومد دستمو گرفتو هی میکشید ، من:اَح ولم کن دیگه میام میزنمتاا بزار بغل عچقم باشم * لاله:وای دختر تو چقدر لوس بودی😵 من:اهم خفه شو😚 یه دفعه بردیا با لبخند آروم گفت:همتا😊 من:جوونم😚 بردیا:داره دیر میشه ها🙂 من:چی دیر میشه؟ بردیا:کلاس😁 من:چههه؟ بردیا:کلاس دیر میشه من:هااا بردیا:😊 ((بدووو بدووو از بغل بردیا در اومدم رفتم کلاس از ترس ))بردیا:عجب😂 لاله:اییش همتا هم از خودش در اومد ب خاطر تو😒 بردیا:عجب😂 دانیال:بیا بریم عشقم عشق اینا رو کور کرده😒😒 لاله:فک کنم کور رنگم نیستن کور کورن😑😑 بردیا:عجب😂😂((همگی رفتن کلاس))* ■■■■■کلاس گذشتو گذشت))) امتحان داشتیم همه سرشون تو برگه بود اما من دستمو گذاشته بودم زیر فکم به دیواری ک دانیال نشسته بود خیره شده بودم که چرا این دیوار اینطوریه؟؟ جدا چرا اینطوریه چقدر پوسیده اس!! وای ی هیولا از پوسیده هاش میبینم😶 وای مامانمم تو دیواره چقدر شبیه یعنی مامانم شبیه هیولا😶)) بردیا یه نگاهی ب من انداخت)) بردیا:این چشه مگه امتحان نداریم ؟ کجا رو نگاه میکنه)) پاشد ببینه کجا رو نگاه میکنم کمرشو سرشو خم کرد دید نگاهم رو دانیاله )))بردیا:چیییی؟؟؟!))یه دفعه خانوم جیغ زد گفت:بردیااا🤬 ))بردیا دست و پاشو گم کرد با ترس گفت:بله بله🥵🥵))خانوم:بکپ سر جات انقدر تقلب نکن🤬))) بردیا:چی من؟ ))خانوم:بکپ🤬🤬 بردیا یه دفعه محکم نشست با اخم منو نگاه میکرد لباچم میخورد دست هاشم مشت کرده بود میکوبوند رو میز منم عین خیالم نبود ب همون دیوار نگاه میکردم ))بردیا: همتا همتااا میکشمت واسا واسا🤬🤬 بردیا ی برگه از دفترش کند توش نوشت[[[همتاا میکشمت چشم چرون دید زن]] یه هواپیما درست کردو پرت طرف من ((من:آخ سرم)این چیه؟ بردیا با چشم آبرو میگفت وا کن ))من:این چشه؟ هواپیما رو برداشتم یواشکی وا کردم دیدم چی نوشته((من:هااا منو میکشی؟؟؟،🤬*)یه چیزی نوشتم پرت کردم طرفش ))بردیا تو هوا گرفت زود وا کرد[[همتا:تو گوه میخوری منو بکشی خودت دید زنی]] بردیا ی چی نوشتو هواپیما رو پرت کرد طرفم گرفتم وا کردم[[[بردیا:من تو رو نمیخورم دید زن😝]]]من:وااا این چشه من کیو دید زدم؟ همینو نوشتم به اضافه ن میخوری خوبم میخوری]] یواشکی پرت کردم طرفش بردیا تو هوا گرفت وا کردش[[[بردیا:استغفرلا اینو]]یه چیز نوشت پرت کرد طرفم گرفتم خانوم یه برگشت ولی ندید چی گرفتم))وا کردمش[[[ دید زن نگوو دانیال دید زن بگو منو نمیخوای دیگه اول مدیر بعد دانیال🤬بغلش یه نوشت توجه بعد با ی خود کار قرمز نوشته بود((بیا تو منو بخور😝🔞))) من:چییی؟ این چه مرگشه من کی دانیال رو دید زدم؟؟]]یه چی نوشتم پرت کردم طرف [[[من:من دانیال رو دید نمیزنم تو برو ملیسا جونتو دید بزن ))بعد با یه خودکار قرمز نوشتم((خودتو بخور نیازی😝😝)) بردیا:چییی؟ یه چیز نوشت پرت کرد اما هواپیما درست افتاد وسط کلاس ))من:😵😵 ))بردیا😵😵))خانوم برگشت هواپیمارو برداشت وا کرد دید چیا نوشتیم))یه دفعه با صدای بلند عصبانیت گفت:بردیا و همتاا 😡))دو تامون یهو پاشدیم گفتیم بله😵😵))خانوم:اینااا چیهه¿ بردیا:خووب😁 یه دفعه خانوم محمدی با صدای بلند نوشته هامون رو خوند یه دفعه دانیال پا شد گفت:من؟! بردیا:هوووی😤 دانیال نشست))خانوم اونجا ها رو میخوند که میگفت تو بخور تو منو بخور ))همه بچه ها میخندیدن))منم از خجالت داشتم آب میشدم بردیا:اییش😒((خانوم محمدی:آخرین حرفاشون از طرف بردیا که با خودکار قرمز نوشته شده:توجه توجه و اینک همتا منو خورد😝)))من:چییی!!!🥵 بردیا: خول😁😁 بچه ها:🤣🤣🤣🤣🤣😅
۵.۹k
۱۸ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.