پسری،دختری را دید شیفته اش شد و چندساعتی باهم توخیابون قد
پسری،دختری را دید شیفته اش شد و چندساعتی باهم توخیابون قدم میزدند ک یك دفعه بنزگران قیمتی جلوی پاشون ترمز زد،دختره ب پسره گفت خوش گذشت ولی نمیتونم همیشه پیاده راه برم بای،،
نشست توی ماشین؛
راننده بهش گفت خانوم ببخشید من راننده اون آقا هستم لطفا پیاده شید...
"بسلامتی اون راننده ك رفيق اون پسره نبود ولي مرد بود"
۴.۶k
۲۲ آذر ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.