سناریو درخواستی
#سناریو_درخواستی
موضوع«وقتی ازشون بزرگتری و دوست دارن و صدات میکنن مامی»
بلوبری:باهم اومده بودین ساحل،تا یکم تو تعطیلات حال و هواتون عوض بشه
روی شن های ساحل دراز کشیده بودین که یهو بلندشد
𝐤𝗼𝗼𝐤:ا/ت؟بنظرت من چجوری صدات کنم؟
با قهقهه زدن بهش خیره شدی
𝐚.𝐭:خب ا/ت صدام کن
که یهو متفکر نشست و به دریا خیره شد
دوباره برگشت و نگات کرد
𝐤𝗼𝗼𝐤:نه..از اونجایی که ازم بزرگتری صدات میکنم مامی
که یهو از روی شن های ساحل بلندشدی
𝐚.𝐭:نه،اینطوری صدام نکنییااا
که با خنده بهت خیره شد
𝐤𝗼𝗼𝐤:حله،مامی
و شروع کرد به دویدن،کفشاتو دراوردی تا بزنی بهش که یهو آب دریا شدت پیدا و جورابات همه خیس شد
برگشت سمتت..
𝐤𝗼𝗼𝐤:اشکال نداره مامی
که برگشتی نگاش کنی،با قیافه ی کیوتش مواجه شدی
یهو زدی زیر خنده که با تعجب نگات کرد
𝐤𝗼𝗼𝐤:صورتم چیزی شده؟
𝐚.𝐭:نه فقط خیلی کیوتیی
موضوع«وقتی ازشون بزرگتری و دوست دارن و صدات میکنن مامی»
بلوبری:باهم اومده بودین ساحل،تا یکم تو تعطیلات حال و هواتون عوض بشه
روی شن های ساحل دراز کشیده بودین که یهو بلندشد
𝐤𝗼𝗼𝐤:ا/ت؟بنظرت من چجوری صدات کنم؟
با قهقهه زدن بهش خیره شدی
𝐚.𝐭:خب ا/ت صدام کن
که یهو متفکر نشست و به دریا خیره شد
دوباره برگشت و نگات کرد
𝐤𝗼𝗼𝐤:نه..از اونجایی که ازم بزرگتری صدات میکنم مامی
که یهو از روی شن های ساحل بلندشدی
𝐚.𝐭:نه،اینطوری صدام نکنییااا
که با خنده بهت خیره شد
𝐤𝗼𝗼𝐤:حله،مامی
و شروع کرد به دویدن،کفشاتو دراوردی تا بزنی بهش که یهو آب دریا شدت پیدا و جورابات همه خیس شد
برگشت سمتت..
𝐤𝗼𝗼𝐤:اشکال نداره مامی
که برگشتی نگاش کنی،با قیافه ی کیوتش مواجه شدی
یهو زدی زیر خنده که با تعجب نگات کرد
𝐤𝗼𝗼𝐤:صورتم چیزی شده؟
𝐚.𝐭:نه فقط خیلی کیوتیی
۱۴.۲k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.