غـریـبــه مـن ───※ ·❆· ※─── ادامه p : ²⁵

رفت سمتش
_جو..نگک..وک چت..شدهه
+چیزی نیست
_وایسا
میره و دکمه پیرهنش باز میکنه و زخم روی سینش میبینه
_باید بریم دکتر...چرا ماتت برده بدوو
+نمیتونیم....یه خراش ساده س
_چرا نمیتونی..
+ا/ت به خودت بیا فکر کردی من برم بیمارستان درمانم میکنن اولش منو میبرن اعدام
_خیلی خب تو دوستای خیلی زیادی داری حتما یکیشون یه چیزی بلده سریع زنگ بزن بهش بدو
+یه خراش ساده س
_همه جات خونی شده یه خراش ساده س؟ چرا اینجوری میکنی اگه یه چیزیت بشه چیکار کنیم
+اون خودش دردسر...
بی‌حال شد و همونجا نشست ا/ت با کلی نگرانی جونگوک و برد بالا تو اتاق و شروع کرد به باز کردن دکمه هاش
+چیکار میکنی
_باید درش بیاری میخوای همینجوری بمونه؟
سریع رفت پایین و جعبه چیز میزا رو برداشت دستش میلرزید ولی شروع کرد به تمیز کردن زخمش کوک هم تمام مدت به ا/ت نگاه می‌کرد خلاصه زخمشو با یه چیزی بست
_یه لحظه من برم قرص بیارم
•°•°•°•°
_اینو بخور دردش کمتر میشه
+لازم نیست
ا/ت یه نگاه چپ بهش انداخت و قرص و به زورکرد تو دهنش
پتو رو روش کشیدم و نمیدونستم چیکار کنم برم؟ اگه اتفاقی بیوفته چی؟
_شب بخیر درو باز میزارم چیزی خواستی حتما صدا کنی اگه درد داری...
دستشو میکشه و ا/ت میوفته تو بغلش
+امشب تو باید اینجا بمونی

#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangtan