باسیستم من بازی کن ☠
باسیستم من بازی کن ☠
پارت ۱۹
ته ویو :
تا خدمتکار اینو گفت سریع رفتم سمت اتاق ا.ت درو که باز کردم ....
بدن ضریفش که تو لباسای توخونگی ی خودش غرق در خون بودن و گوشه از تخت بیهوش افتاده بود دیدم ...
به سمتش رفتم و اروم صداش زدم دستمو رو پیشونیش گذاشتم ....
خیلی داغ بود تب کرده بود اصلا حالش خوب نبود ....
زنگ زدم به دکتر شخصیم و گبتم سریع خودشو برسونه ....
نشستم کنارش ...لعنت به من که نتونستم مراقب یه جوجه کوچولو باشم ....
دکتر شخصیم اومد و معاینش کرد یه سری دارو دادو زخماشو بست....یه سرومم بهش زد و گفت باید تا ۲۴ ساعت اب به پانسمان ها نخوره ....
بعد رفت ...
فقط من میدونم اهن ذوب جه دردی داره ...دکتر گفت که خون زیادی از دست نداده ولی به خاطر دردی که داشته ضعف طولانی ای داشته .... اهن ذوب برای مردا تاقت فرساست ...چه بره به دختر ضریفی مثل ا.ت ....
......
با عصبانیت به سمت اتاق سرخدمت کار رفتم ...از موهاش گرفتم کشیدم و بردمش تو سیاه چال عمارتم ....
=که روی پرستار من اهن ذوب استفاده میکنی ؟ ....
$ببخشید قربان نمیدونستم .... باور کنین ...دختر خیلی لجباز بود..
=لجبازم که باشه من به تو حق همچین کاری رو نداده بودم ....
داشت التماسم میکرد که ولش کنم
به بادیگارده گفتم اسیدو غلیض کنن و روی خودش اهن ذوب بزارن ....
بعد از این که اربده هاشو از دردی که تحمل میکرد شنیدم به بادیگاردا گفتم ردو ببندن و اجازه ندن کسی وارد شه ....
مطمئن بودم تا فردا صبح میمیره....
رفتم پیش ا.ت .... خیلی اروم و معصوم خوابیده بود نشستم کنارش و موهاشو از تو صورتش کنار زدم و نوازشش کردم ...
خیلی خوشگل بود نمیتونستم وقتی که کنارشم نگاش نکنم ....
وای این چرتو پرتا دیگه چیه ...
داشتم با خودم کلنجار میرفتم که از اتاق ا.ت اومدم بیرون ....
چه طوره ؟ ... نظر بدین خواهشا 💙
پارت ۱۹
ته ویو :
تا خدمتکار اینو گفت سریع رفتم سمت اتاق ا.ت درو که باز کردم ....
بدن ضریفش که تو لباسای توخونگی ی خودش غرق در خون بودن و گوشه از تخت بیهوش افتاده بود دیدم ...
به سمتش رفتم و اروم صداش زدم دستمو رو پیشونیش گذاشتم ....
خیلی داغ بود تب کرده بود اصلا حالش خوب نبود ....
زنگ زدم به دکتر شخصیم و گبتم سریع خودشو برسونه ....
نشستم کنارش ...لعنت به من که نتونستم مراقب یه جوجه کوچولو باشم ....
دکتر شخصیم اومد و معاینش کرد یه سری دارو دادو زخماشو بست....یه سرومم بهش زد و گفت باید تا ۲۴ ساعت اب به پانسمان ها نخوره ....
بعد رفت ...
فقط من میدونم اهن ذوب جه دردی داره ...دکتر گفت که خون زیادی از دست نداده ولی به خاطر دردی که داشته ضعف طولانی ای داشته .... اهن ذوب برای مردا تاقت فرساست ...چه بره به دختر ضریفی مثل ا.ت ....
......
با عصبانیت به سمت اتاق سرخدمت کار رفتم ...از موهاش گرفتم کشیدم و بردمش تو سیاه چال عمارتم ....
=که روی پرستار من اهن ذوب استفاده میکنی ؟ ....
$ببخشید قربان نمیدونستم .... باور کنین ...دختر خیلی لجباز بود..
=لجبازم که باشه من به تو حق همچین کاری رو نداده بودم ....
داشت التماسم میکرد که ولش کنم
به بادیگارده گفتم اسیدو غلیض کنن و روی خودش اهن ذوب بزارن ....
بعد از این که اربده هاشو از دردی که تحمل میکرد شنیدم به بادیگاردا گفتم ردو ببندن و اجازه ندن کسی وارد شه ....
مطمئن بودم تا فردا صبح میمیره....
رفتم پیش ا.ت .... خیلی اروم و معصوم خوابیده بود نشستم کنارش و موهاشو از تو صورتش کنار زدم و نوازشش کردم ...
خیلی خوشگل بود نمیتونستم وقتی که کنارشم نگاش نکنم ....
وای این چرتو پرتا دیگه چیه ...
داشتم با خودم کلنجار میرفتم که از اتاق ا.ت اومدم بیرون ....
چه طوره ؟ ... نظر بدین خواهشا 💙
۴.۰k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.