Fake kook+part 6
ولی چرا این جاکلیدی کیوتو از کلیدام آویزونش نمیکنم؟
پس بر داشتمش و به کلیدم وصل کردم و راه افتادم
***
*ا/ت ویو _ مدرسه*
رسیدم به مدرسه همزمان لیا هم رسید
لیا: ا/تتت چطورییی
ا/ت: سلاممم مرسی تو چطوری
لیا: مرسی خوبم بریم؟
ا/ت: اوهوم
لیا: چه خبرا
ا/ت: هیچ خبری نیس
میخواستم وارد کلاس شم که یکی خورد به شونم اونم داخل کلاس میومد
جونگکوک: او متاسفم
ا/ت: عه سلام جونگکوک
جونگکوک: علیک گفتم که کوک صدام بزن
ا/ت: عام آره یادم رف متاسفم کوک
جونگکوک: اشکالی نداره بیا بریم
*ا/ت ویو*
رفتیم و سر جامون نشستیم بلافاصله معلم اومد و باز زر زد.......
۴۰ مین بعد زنگ تفریح شد و دوستای کوک اومدن پیشش و با هم رفتن بیرون منم با لیا و سوجین رفتم بیرون مث همیشه داشت میخندوندمون که چند تا پسر اومد پیشمون و داشت برام مزاحمت ایجاد میکرد، (علامت پسره: +)
+او چه لیدی زیبایی
ا/ت: مشکلیه؟!!
+نه فقط از این به بعد دوست دخترمی
ا/ت: عه نه بابا شاید تو خوابت
*بهت نزدیک میشه*
+واقعا؟! *پوزخند*
ا/ت: برو عقب نزدیکم نیا * هلش میدی ولی سریع دستاتو میگیره*
ا/ت: یااا اسکل ولم کن *بلند*
*جونگکوک ویو*
داشتم با جیمین و شوگا حرف میزدم و میگشتم که یهو متوجه صدایی شدم وقتی بیشتر دقت کردم دیدم ا/ته که یکی دستاشو گرفته بود از مودش معلومه گیر داده به ا/ت و داره بیشتر و بیشتر نزدیکش میشه پس با عصبانیت رفتم سمتشون، پسره رو کشید و از ا/ت جدا کردم و یه مشت محکم زدم تو صورتش بعد یقشو گرفتم و گفتم
کوک: فک میکنی داری چه غلطی میکنی؟(بلند)
و یه مشت دیگه تو دهنش زدم که افتاد زمین
+ دوس دخترم میشه به تو چه مثلا تو چیکارشی؟ (اسکل الان آخه کتک خوردی هنوز زبون داری؟؟ اونم با دماغ و دهن خونی... اوکی آرومم)
کوک: دوس پسرشم مشکلیه؟؟؟؟
+ چ...چی؟؟
کوک: مگه نشنیدی گفتم دوس پسرشم الان گورتو گم کن برو اگه نزدیکش شی میکشمتتتت
*کوک تو دلش: هنوز دلم خنک نشده بود خواستم برم باز بزنمش که جیمین و شوگا نذاشتن دوستای اون پسرم بلندش کردن بردنش..... یادم افتاد ا/ت هنوز اینجاست .... برگشتم سمتش، چشاش گرد شده بود و با تعجب نگام میکرد، سوجین و لیا هم همینطور تو شک بودن، رفتم سمت ا/ت*
کوک: ا/ت حالت خوبه؟؟ ببینم چیزیت که نشد؟؟
ا/ت: ن...نه خو...بم *آروم و با مکث*
کوک: خوبه معذرت میخوام
ا/ت: برا..ی چی؟
کوک: خب اگه زود تر میرسیدم نمیذاشتم این اتفاق بیفته متاسفم
ا/ت: نه لازم نیس عذر خواهی کنی ولی
کوک: ولی چی؟
ا/ت: هیچی
که یهو زنگ خورد و هممون به کلاس برگشتیم
لیا: ا/ت خوبی دیگه؟ ببینم دستات قرمز شدن
ا/ت: آره خوبم چیزی نیس
سوجین: ولی چرا
ا/ت: چی چرا سوجین؟
سوجین: ها... چیزه میگم جونگکوک که اومد بت کمک کرد.... فقط یکم تعجب کردم
لیا: وای دقیقا منم هنگیدم ولی چرا جونگکوک اومد؟ اون که براش کسی تو کلاس بمیره هم مهم نیس ولی الان
سوجین: ولی بخاطر ا/ت اومد و پسره رو زد
لیا: دقیقا، خیلیگ عصبانی بود باورم نمیشه اون جونگکوک بود، میگم ا/ت نکنه...........
خماریییییییییی
هممم خب چطوره؟ نظر بدین
❗شرط پارت بعد❗
۱۵ لایک
۵ کامنت
یا هم
۱۰۰ تایی شیم
لایک و کامنت یادتون نره♥️🐾
#فیک
#فیک_جونگکوک
#کوک
پس بر داشتمش و به کلیدم وصل کردم و راه افتادم
***
*ا/ت ویو _ مدرسه*
رسیدم به مدرسه همزمان لیا هم رسید
لیا: ا/تتت چطورییی
ا/ت: سلاممم مرسی تو چطوری
لیا: مرسی خوبم بریم؟
ا/ت: اوهوم
لیا: چه خبرا
ا/ت: هیچ خبری نیس
میخواستم وارد کلاس شم که یکی خورد به شونم اونم داخل کلاس میومد
جونگکوک: او متاسفم
ا/ت: عه سلام جونگکوک
جونگکوک: علیک گفتم که کوک صدام بزن
ا/ت: عام آره یادم رف متاسفم کوک
جونگکوک: اشکالی نداره بیا بریم
*ا/ت ویو*
رفتیم و سر جامون نشستیم بلافاصله معلم اومد و باز زر زد.......
۴۰ مین بعد زنگ تفریح شد و دوستای کوک اومدن پیشش و با هم رفتن بیرون منم با لیا و سوجین رفتم بیرون مث همیشه داشت میخندوندمون که چند تا پسر اومد پیشمون و داشت برام مزاحمت ایجاد میکرد، (علامت پسره: +)
+او چه لیدی زیبایی
ا/ت: مشکلیه؟!!
+نه فقط از این به بعد دوست دخترمی
ا/ت: عه نه بابا شاید تو خوابت
*بهت نزدیک میشه*
+واقعا؟! *پوزخند*
ا/ت: برو عقب نزدیکم نیا * هلش میدی ولی سریع دستاتو میگیره*
ا/ت: یااا اسکل ولم کن *بلند*
*جونگکوک ویو*
داشتم با جیمین و شوگا حرف میزدم و میگشتم که یهو متوجه صدایی شدم وقتی بیشتر دقت کردم دیدم ا/ته که یکی دستاشو گرفته بود از مودش معلومه گیر داده به ا/ت و داره بیشتر و بیشتر نزدیکش میشه پس با عصبانیت رفتم سمتشون، پسره رو کشید و از ا/ت جدا کردم و یه مشت محکم زدم تو صورتش بعد یقشو گرفتم و گفتم
کوک: فک میکنی داری چه غلطی میکنی؟(بلند)
و یه مشت دیگه تو دهنش زدم که افتاد زمین
+ دوس دخترم میشه به تو چه مثلا تو چیکارشی؟ (اسکل الان آخه کتک خوردی هنوز زبون داری؟؟ اونم با دماغ و دهن خونی... اوکی آرومم)
کوک: دوس پسرشم مشکلیه؟؟؟؟
+ چ...چی؟؟
کوک: مگه نشنیدی گفتم دوس پسرشم الان گورتو گم کن برو اگه نزدیکش شی میکشمتتتت
*کوک تو دلش: هنوز دلم خنک نشده بود خواستم برم باز بزنمش که جیمین و شوگا نذاشتن دوستای اون پسرم بلندش کردن بردنش..... یادم افتاد ا/ت هنوز اینجاست .... برگشتم سمتش، چشاش گرد شده بود و با تعجب نگام میکرد، سوجین و لیا هم همینطور تو شک بودن، رفتم سمت ا/ت*
کوک: ا/ت حالت خوبه؟؟ ببینم چیزیت که نشد؟؟
ا/ت: ن...نه خو...بم *آروم و با مکث*
کوک: خوبه معذرت میخوام
ا/ت: برا..ی چی؟
کوک: خب اگه زود تر میرسیدم نمیذاشتم این اتفاق بیفته متاسفم
ا/ت: نه لازم نیس عذر خواهی کنی ولی
کوک: ولی چی؟
ا/ت: هیچی
که یهو زنگ خورد و هممون به کلاس برگشتیم
لیا: ا/ت خوبی دیگه؟ ببینم دستات قرمز شدن
ا/ت: آره خوبم چیزی نیس
سوجین: ولی چرا
ا/ت: چی چرا سوجین؟
سوجین: ها... چیزه میگم جونگکوک که اومد بت کمک کرد.... فقط یکم تعجب کردم
لیا: وای دقیقا منم هنگیدم ولی چرا جونگکوک اومد؟ اون که براش کسی تو کلاس بمیره هم مهم نیس ولی الان
سوجین: ولی بخاطر ا/ت اومد و پسره رو زد
لیا: دقیقا، خیلیگ عصبانی بود باورم نمیشه اون جونگکوک بود، میگم ا/ت نکنه...........
خماریییییییییی
هممم خب چطوره؟ نظر بدین
❗شرط پارت بعد❗
۱۵ لایک
۵ کامنت
یا هم
۱۰۰ تایی شیم
لایک و کامنت یادتون نره♥️🐾
#فیک
#فیک_جونگکوک
#کوک
۱۲.۰k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.