سلام آدمینfatemehهستم😃
سلام آدمینfatemehهستم😃
اینم وان شات من:Twins
یک روزخوب هوای عالی توی تخت خوابم دارم ازاستراحتم لذت میبرم.یه ثانیه ازاین فکرم نگذشته بودکه کسی محکم بالگدبه دره اتاقم ضربه زدبه خاطرشوکی که بهم واردشده بودسیخ سرجام نشستم وباتعجب به دره اتاقم نگاه کردم که همچنان یکی اون پشت درحال کندن درازجاش بود.توخونه ی مافقط یه نفراینطوری درمیزنه واگه تادودقیقه دیگه جوابشوندم قطعادروازجامیکنه.
باجیغ گفتم:رن بیاتوقبل ازاینکه واقعادرازجاش کنده بشه●︿●
چندثانیه سکوت وبعددربه آرومی بازشدویه کله اومدتورن بالبخندبه چهره ی من زل زدوبعدکامل وارداتاقم شد
یه تای ابروموبالادادم وگفتم:رن خواهش میکنم فقط بگوچه گندی زدی کله صبحی؟
-میدونی لوهان هیونگ چیزه...اوم....چیزه..
-رن اگه نگی چه گندی زدی همین الان پامیشم میام متکارومیکنم توحلقت-_-
رن نفسی گرفت وباحداکثرتوانش جیغ زد:سهون داره برمیگرده!!!
-خوب برگرده به من....
یکم به حرفی که زده بودفکرکردم سهون داره برمیگرده یه لحظه وقتی فهمیدم چه بلایی سرم نازل شده بادادگفتم:میکشمتتتتتتت رننننننننن👿
چنگ زدموبالشتموازروی تخت برداشتم وباتمام زورم پرت کردم طرف رن اماقبل ازاینکه به هدف بخوره دربسته شد وبالشت به دربسته خوردباحرص ازتخت بیرون اومدمودنبال رن ازاتاق خارج شدم تااینکه بالاخره توی هال پیداش کردم به محض اینکه منودیدبه سرعت شروع به دویدن کردتادربره منم دنبالش دویدم فقط یکم مونده بودتابگیرمش که همون لحظه درتوی صورتم بازشدومنم به معنی حقیقی کلمه مثل آدامس چسبیدم به دروبعدپخش زمین شدم احساس میکردم ستاره هادارن دوره سرم میچرخن باخوشحالی گفتم:وای ستاره هارو◑ˍ◐
رن وکریس که داشتن باتعجب به لوهان نگاه میکردن سرشونوبه نشونه ی تاسف تکون دادن
رن گفت:کریس هیونگم ازدست رفت حیف فقط 18سالش بود.
-به من چه من که نمیدونستم این پشت دره
-جناب کریس وو
رن وکریس هردوتاشون به سمت لوهان که هنوزپخش زمین بودبرگشتندلوهانم بامشت ضربه ای به جای حساس کریس زدوگفت:پابو
کریس که داشت ازدردبه خودش میپیچیدباناله گفت:الهی دستت بشکنه الهی بی شوهربشی الهی بی بچه بشی الهی شیرت خشک شه
لوهان همونطورکه ازسرجاش بلندمیشدگفت:باشه باشهحق باتوء
رن به طرف کریس رفت وگفت:خوبی؟!
-چی بگم فکرکنم نازاشدم
-خوب تونازابشی مشکلی نیست
-چرا؟!
-چون درحق یه مملکت لطف کردی ونسلت ادامه پیدانمیکنه
_-_-
-شمادوتااسگول تشریف بیاریدبشینیدببینم چه خاکی به سرم شده
-اسگول شماره1بریم بشینیم
-اسگول شماره2بریم
لوهان باتاسف سرشوتکون دادوروی مبلای وسط هال نشست کریس ورنم مقابلش نشستن.
لوهان باحرص گفت:خوب دونسنگ عزیزم میشه کامل وجامع توضیح بدی چراسهون بعدازهشت سال داره برمیگرده.
-خوب یادت ایمیلت ورمزشوازت گرفتم؟
-آره
-گفتم به جای توباسهون ح ف میزنم
-آره یادمه
-خوب من توی این هشت سال باسهون درارتباط بودم وتمام اطلاعات توروبهش دادم اونم بامن کلی حرف زده واقعاپسرخوبیه عاشقته به خاطرهمین تصمیم گرفت بیاداینجاچامنویعنی دوواقع تورومال خودش بکنه
-الان انتظارداری من چکارکنم؟
-بری فرودگاه دنبالش
-نمیرم
-هیونگ پلیز
لوهان ازسرجاش بلندشدوگفت:من دارم میرم حالاتوخودتوخفه کن اگه این همه سال فرق توروبامن نفهمیده الانم نمیفهمه.
وبعدازهال بیرون رفت
رن باگریه به طرف کریس برگشت وگفت:کریسO_o
-بی خیال این داداش عنق ونچسبت خودمون میریم دنبالش
-ممنون من میرم حاضربشم
بعدازحاضرشدن رن هردوتاشون سوارماشین کریس شدن وبایه دسته گل به طرف فرودگاه رفتن .
رن برای چهارصدمین بارازکریس پرسید:کریس مطمئنی اینکه گواهینامه نداری مشکلی ایجادنمیکنه؟
-میخوای بزنم به ماشین جلویی تاخیالت راحت بشه
-نه نه فقط آروم باش باشه اصلااسترس به خودت واردنکنیا
-رن من کاملاآرومم این تویی که ازاسترس چسبیدی به دستگیره دره ماشین وهردوثانیه زیرلب میگی خدایابابت تمام گناهام پشیمونم
-مثل اینکه یادت رفته جنابعالی هردفعه پشت ماشین میشینی یایه بدبختیوباسطح زمین یکی میکنی یامارومیفرستی بیمارستان نمی دونم وقتی گواهینامه نداری چه اصراریه پشت ماشین بشینی.
-الان رانندگیم بعترشده نگران نباش
همون لحظه یه کامیون ازجلوبه طرفشون میومدکه کریس هول شدوفرمونو180درجه به طرف بغل خیابون چرخوندولاستیکامحکم به سنگ های لبه ی آبره پیاده برخوردکردن
رنکه ازترس دندوناش به هم میخوردباحرص گفت:خاک برسرت
کریس که هنوزتوی شوک بودگفت:خوب پیش میاددیگه
-...میخوای راه بیفتی یاقراره هیچ وقت به فرودگاه نرسیم
-باشه باشه
تااین جاش نظربدیدببینم چطوربوده😃
اینم وان شات من:Twins
یک روزخوب هوای عالی توی تخت خوابم دارم ازاستراحتم لذت میبرم.یه ثانیه ازاین فکرم نگذشته بودکه کسی محکم بالگدبه دره اتاقم ضربه زدبه خاطرشوکی که بهم واردشده بودسیخ سرجام نشستم وباتعجب به دره اتاقم نگاه کردم که همچنان یکی اون پشت درحال کندن درازجاش بود.توخونه ی مافقط یه نفراینطوری درمیزنه واگه تادودقیقه دیگه جوابشوندم قطعادروازجامیکنه.
باجیغ گفتم:رن بیاتوقبل ازاینکه واقعادرازجاش کنده بشه●︿●
چندثانیه سکوت وبعددربه آرومی بازشدویه کله اومدتورن بالبخندبه چهره ی من زل زدوبعدکامل وارداتاقم شد
یه تای ابروموبالادادم وگفتم:رن خواهش میکنم فقط بگوچه گندی زدی کله صبحی؟
-میدونی لوهان هیونگ چیزه...اوم....چیزه..
-رن اگه نگی چه گندی زدی همین الان پامیشم میام متکارومیکنم توحلقت-_-
رن نفسی گرفت وباحداکثرتوانش جیغ زد:سهون داره برمیگرده!!!
-خوب برگرده به من....
یکم به حرفی که زده بودفکرکردم سهون داره برمیگرده یه لحظه وقتی فهمیدم چه بلایی سرم نازل شده بادادگفتم:میکشمتتتتتتت رننننننننن👿
چنگ زدموبالشتموازروی تخت برداشتم وباتمام زورم پرت کردم طرف رن اماقبل ازاینکه به هدف بخوره دربسته شد وبالشت به دربسته خوردباحرص ازتخت بیرون اومدمودنبال رن ازاتاق خارج شدم تااینکه بالاخره توی هال پیداش کردم به محض اینکه منودیدبه سرعت شروع به دویدن کردتادربره منم دنبالش دویدم فقط یکم مونده بودتابگیرمش که همون لحظه درتوی صورتم بازشدومنم به معنی حقیقی کلمه مثل آدامس چسبیدم به دروبعدپخش زمین شدم احساس میکردم ستاره هادارن دوره سرم میچرخن باخوشحالی گفتم:وای ستاره هارو◑ˍ◐
رن وکریس که داشتن باتعجب به لوهان نگاه میکردن سرشونوبه نشونه ی تاسف تکون دادن
رن گفت:کریس هیونگم ازدست رفت حیف فقط 18سالش بود.
-به من چه من که نمیدونستم این پشت دره
-جناب کریس وو
رن وکریس هردوتاشون به سمت لوهان که هنوزپخش زمین بودبرگشتندلوهانم بامشت ضربه ای به جای حساس کریس زدوگفت:پابو
کریس که داشت ازدردبه خودش میپیچیدباناله گفت:الهی دستت بشکنه الهی بی شوهربشی الهی بی بچه بشی الهی شیرت خشک شه
لوهان همونطورکه ازسرجاش بلندمیشدگفت:باشه باشهحق باتوء
رن به طرف کریس رفت وگفت:خوبی؟!
-چی بگم فکرکنم نازاشدم
-خوب تونازابشی مشکلی نیست
-چرا؟!
-چون درحق یه مملکت لطف کردی ونسلت ادامه پیدانمیکنه
_-_-
-شمادوتااسگول تشریف بیاریدبشینیدببینم چه خاکی به سرم شده
-اسگول شماره1بریم بشینیم
-اسگول شماره2بریم
لوهان باتاسف سرشوتکون دادوروی مبلای وسط هال نشست کریس ورنم مقابلش نشستن.
لوهان باحرص گفت:خوب دونسنگ عزیزم میشه کامل وجامع توضیح بدی چراسهون بعدازهشت سال داره برمیگرده.
-خوب یادت ایمیلت ورمزشوازت گرفتم؟
-آره
-گفتم به جای توباسهون ح ف میزنم
-آره یادمه
-خوب من توی این هشت سال باسهون درارتباط بودم وتمام اطلاعات توروبهش دادم اونم بامن کلی حرف زده واقعاپسرخوبیه عاشقته به خاطرهمین تصمیم گرفت بیاداینجاچامنویعنی دوواقع تورومال خودش بکنه
-الان انتظارداری من چکارکنم؟
-بری فرودگاه دنبالش
-نمیرم
-هیونگ پلیز
لوهان ازسرجاش بلندشدوگفت:من دارم میرم حالاتوخودتوخفه کن اگه این همه سال فرق توروبامن نفهمیده الانم نمیفهمه.
وبعدازهال بیرون رفت
رن باگریه به طرف کریس برگشت وگفت:کریسO_o
-بی خیال این داداش عنق ونچسبت خودمون میریم دنبالش
-ممنون من میرم حاضربشم
بعدازحاضرشدن رن هردوتاشون سوارماشین کریس شدن وبایه دسته گل به طرف فرودگاه رفتن .
رن برای چهارصدمین بارازکریس پرسید:کریس مطمئنی اینکه گواهینامه نداری مشکلی ایجادنمیکنه؟
-میخوای بزنم به ماشین جلویی تاخیالت راحت بشه
-نه نه فقط آروم باش باشه اصلااسترس به خودت واردنکنیا
-رن من کاملاآرومم این تویی که ازاسترس چسبیدی به دستگیره دره ماشین وهردوثانیه زیرلب میگی خدایابابت تمام گناهام پشیمونم
-مثل اینکه یادت رفته جنابعالی هردفعه پشت ماشین میشینی یایه بدبختیوباسطح زمین یکی میکنی یامارومیفرستی بیمارستان نمی دونم وقتی گواهینامه نداری چه اصراریه پشت ماشین بشینی.
-الان رانندگیم بعترشده نگران نباش
همون لحظه یه کامیون ازجلوبه طرفشون میومدکه کریس هول شدوفرمونو180درجه به طرف بغل خیابون چرخوندولاستیکامحکم به سنگ های لبه ی آبره پیاده برخوردکردن
رنکه ازترس دندوناش به هم میخوردباحرص گفت:خاک برسرت
کریس که هنوزتوی شوک بودگفت:خوب پیش میاددیگه
-...میخوای راه بیفتی یاقراره هیچ وقت به فرودگاه نرسیم
-باشه باشه
تااین جاش نظربدیدببینم چطوربوده😃
۲.۸k
۲۴ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.