PART ❹

𝑳𝒐𝒗𝒆 𝒐𝒇 𝒔𝒆𝒗𝒆𝒏 𝒑𝒆𝒐𝒑𝒍𝒆
جیمین ویو: از حموم اومدم بیرون و لباسامو پوشیدم و از اتاق رفتم بیرون.
دیدم که بقیه پسرا رو مبل دور هم نشستن. با صدای بلند گفتم.
جیمین: میخوام بهش زنگ بزنم.
یهو همشون برگشتن سمتم
جیهوپ: الان؟ میدونی الان ساعت چنده.
جیمین: اوکی پس ، فردا زنگ میزنم.
فردا صبح....
ساعت ۴ بعد از ظهر.
راوی: همه پسرا دور هم جمع شدن و منتظر بودن جیمین با گوشیش شماره ا/تو گرفت و گذاشت رو اسپیکر. بعد دو سه تا بوق ا/ت تلفنو جواب داد.
ا/ت ویو: تو آشپز خونه بودم و داشتم برای خودم قهوه درست میکردم که گوشیم زنگ خورد. لیوانمو گذاشتم رو اپن و به سمت گوشیم رفتم. شماره ناشناس بود.
ا/ت: این دیگه کیه (هی مردم شانس دارن🗿🚬)
تماسو وصل کردم.
*مکالمه*
ا/ت: الو
جیمین: سلام ، خوبی
ا/ت: امم ، ممنون شما؟
جیمین: آخ ببخشید، یادم رفت خودمو معرفی کنم ، من جیمینم.
ا/ت: جیمین؟
جیمین: جیمین ، پارک جیمین.
ا/ت: یعنی...
جیمین: آره خودمم همونی که اون روز تو فن‌ساین بادیگارد شمارتو ازت گرفت.
ا/ت: آها یادم اومد ، خوبی
جیمین: ممنونم ، میشه یه درخواستی ازت بکنم.
ا/ت:......
جیمین: الو
ا/ت: آره حتما
جیمین: پس برات یه آدرس میفرستم لطفا ساعت ۵:۳۰ اونجا باش.
ا/ت: و..ولی
جیمین: خواهش میکنم
ا/ت: اوکی میام.
جیمین: ممنون
ا/ت: خدافظ
جیمین: خدافظ.
*پایان مکالمه*
یونگی: حالا کجا میخوای باهاش قرار بزاریم؟
جیمین: پارک مرکزی تو بوسان

تهیونگ: وای فقط یک ساعت و نیم وقت داریم تا حاظر شیم.
جیمین: مگه شما ها ام میاید؟
جین: هه آقا رو ، تنها تنها خوش میگذره؟
کوک: جیم مگه قرار نشد ما همه باهاش صحبت کنیم تا ببینیم که نظر خودش چیه؟
جیمین: او آره اوکی حاظر شید بریم.

راوی: پسرا رفتن و حاظر شدن و بعد از یک ساعت همه آماده از اتاقاشون اومدن بیرون.
جیهوپ: بریم؟
نامجون: اوهوم ، let's go

*پارک مرکزی ، بوسان*
ا/ت ویو: قبل از اینکه وارد پارک بشم یه نگا به ساعت گوشیم کردم ساعت ۵:۳۵ دقیقه رو نشون میداد.
خب خوبه.
رفتم داخل پارک و قدم زنان دنبال اعضا میگشتم.

اعضا ویو:
کوک: چرا نمیاد پس
تهیونگ: ساعت ۵:۳۵ شد.
نامجون: آروم باشید ، همش ۵ دقیقه از تایمی که بهش گفتیم گذشته.
یونگی: اون نیست * اشاره به ا/ت*
ا/ت ویو: دهمین طور که دنبالشون گشتم یهو دیدم که یه نفر داره بهم اشاره میکنه. تعدادشونو شمردم و بله ۷ نفر بودن.
راهمو کج کردم و رفتم سمتشون.


•ادامه دارد•
▪︎عشق هفت نفره▪︎