۱ پارتی سانزو^^
درخواستی بوده:))))
☆______
سانزو یکی از دوستای قدیمی ا/ت
تقریبا همه جا باهاش میاد
یه یه ماهی هم هست سانزو جان به ا/ت حس داره
و امروز تو پارک نشسته بودن و ا/ت بستنی میخورد
_____
سانزو: باکا(احمق😭) چن سالته؟ پنج سالته؟ چرا مثل بچه ها بستنی میخوری
*سانزو با دستمال کنار لبت پاک میکنه*
ا/ت: حواسم نبود
سانزو: خب حواست باشه
ا/ت: بله درسته
*چند دقیقه میگذره*
ا/ت: سانزو زخمای کنار لبت درد نمیگیرن؟
سانزو: باز تو به زخمای من نگاه میکنی روتو اونور کن اصلا
*سانزو بچه حرفشو کاملنکرده ا/ت بستنیو کرد تو دهنش*
ا/ت: ببند خواهشن🤡
*سانزو بستنی رو میگیره دستش*
سانزو: من از بستنی خوشم نمیاد
*دوثانیه میگذره سانزو مثل گوسفند داره بستنی میخوره*.
ا/ت: چقدم که خوشت نمیومد
*چن دقیقه که میگذره شوما بلند میشی برمیگردی خونتون و ساعت ۱۱ شب شوما یه تیشرت سفید بلند و شلوارک ابی روی کاناپه بودی و بالش بغل کرده بودی و رامن میخوردی و پروژکتور روشن بود فیلم میدیدی که زنگ در میخوره و باز میکنی میبینی سانزوعه*
سانزو: عه وا سلام
ا/ت: ساعت ۱۱ شب زیر بارون اینجا چیکار میکنی؟
سانزو: ریندو انداخت منو بیرون
ا/ت: حقت بود حتما
*سانزو میاد داخل*
ا/ت: خب اجازه بگیر بعد بیاااا
سانزو: خوننه من و تو نداره که
*ا/ت فشاری*
*یه چن ساعت فیلم میبینی که یهو وقتی بالشت بغل کردی خوابت میبره*
سانزو: عیبابا کاش من جا اون بالش بودم
*بعد میاد بالشه اروم برمیداره خودش میندازه تو بغلت*
سانزو: حالا درست شد😭😂
*وقتی بیدار میشه میبینه عه سانزو تو بغلشه*
ا/ت: عهههه
سانزو: چیه بابا وحشی بیدارم کردی
ا/ت:____
سانزو: خب حالا که اینجام حداقل بزار کنارت باشم دیگه
واکنش صادقانه ا/ت: ار یو کیلینگ می؟
*سانزو به ا/ت نزدیک میشه*
سانزو: نمیخوای بزاری کنارت باشم؟
ا/ت:ج..جانم؟
*ا/ت جان قرمز رد کرده و سانزو نزدیک تر میشه میبوستنش*
دیگه بقیش با ذهن کثیف خود وارد کنید🤡
_____________
ببخشید. اگه بد شده امروز یکم سرم شلوغ بودم وقت نمیکردم اون دوتا فیک بزارم اینو فعلا بخونید تا من اونارم بزارم🦦
☆______
سانزو یکی از دوستای قدیمی ا/ت
تقریبا همه جا باهاش میاد
یه یه ماهی هم هست سانزو جان به ا/ت حس داره
و امروز تو پارک نشسته بودن و ا/ت بستنی میخورد
_____
سانزو: باکا(احمق😭) چن سالته؟ پنج سالته؟ چرا مثل بچه ها بستنی میخوری
*سانزو با دستمال کنار لبت پاک میکنه*
ا/ت: حواسم نبود
سانزو: خب حواست باشه
ا/ت: بله درسته
*چند دقیقه میگذره*
ا/ت: سانزو زخمای کنار لبت درد نمیگیرن؟
سانزو: باز تو به زخمای من نگاه میکنی روتو اونور کن اصلا
*سانزو بچه حرفشو کاملنکرده ا/ت بستنیو کرد تو دهنش*
ا/ت: ببند خواهشن🤡
*سانزو بستنی رو میگیره دستش*
سانزو: من از بستنی خوشم نمیاد
*دوثانیه میگذره سانزو مثل گوسفند داره بستنی میخوره*.
ا/ت: چقدم که خوشت نمیومد
*چن دقیقه که میگذره شوما بلند میشی برمیگردی خونتون و ساعت ۱۱ شب شوما یه تیشرت سفید بلند و شلوارک ابی روی کاناپه بودی و بالش بغل کرده بودی و رامن میخوردی و پروژکتور روشن بود فیلم میدیدی که زنگ در میخوره و باز میکنی میبینی سانزوعه*
سانزو: عه وا سلام
ا/ت: ساعت ۱۱ شب زیر بارون اینجا چیکار میکنی؟
سانزو: ریندو انداخت منو بیرون
ا/ت: حقت بود حتما
*سانزو میاد داخل*
ا/ت: خب اجازه بگیر بعد بیاااا
سانزو: خوننه من و تو نداره که
*ا/ت فشاری*
*یه چن ساعت فیلم میبینی که یهو وقتی بالشت بغل کردی خوابت میبره*
سانزو: عیبابا کاش من جا اون بالش بودم
*بعد میاد بالشه اروم برمیداره خودش میندازه تو بغلت*
سانزو: حالا درست شد😭😂
*وقتی بیدار میشه میبینه عه سانزو تو بغلشه*
ا/ت: عهههه
سانزو: چیه بابا وحشی بیدارم کردی
ا/ت:____
سانزو: خب حالا که اینجام حداقل بزار کنارت باشم دیگه
واکنش صادقانه ا/ت: ار یو کیلینگ می؟
*سانزو به ا/ت نزدیک میشه*
سانزو: نمیخوای بزاری کنارت باشم؟
ا/ت:ج..جانم؟
*ا/ت جان قرمز رد کرده و سانزو نزدیک تر میشه میبوستنش*
دیگه بقیش با ذهن کثیف خود وارد کنید🤡
_____________
ببخشید. اگه بد شده امروز یکم سرم شلوغ بودم وقت نمیکردم اون دوتا فیک بزارم اینو فعلا بخونید تا من اونارم بزارم🦦
۱۳.۶k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.