پارت ¹⁴
دفتر نقاشیم رو دراوردم و شروع به طراحی کردم . طراحی دهمی که از چهره ی سوزی میکردم . آخرین طراحیم از عشقم . آخرین فرد زندگیم . آخرین عشق زندگیم . آخرین کسی که من رو دوست داشت و آخرین کسی که دلش رو با حرفام شکوندم . با درد قلبم مدادم از دستم افتاد . از درد مچاله شدم و فقط ناله میکردم . سیل اشکام جاری شد . پارکت چوبی اتاقم خیس از اشکای ۱۵ سالم بود . عرق کرده بودم . لحظه به لحظه دمای بدنم بالاتر میرفت . داشتم میسوختم توی تب . یهویی دردم از بین رفت . بی حال کف اتاقم افتاده بودم . سردی زمین بهم حس بدی میداد . بلند شدم و دوباره رفتم حمام . لباس تنم کردم و آخرین حرف هام رو داخل دفتر خاطراتم نوشتم و بالاش نوشتم « برای امید روز های سیاه و تارم سوزی »
.
.
{{ دفتر خاطرات }}
سلام سوزی . وقتی تو این متن رو میخونی من دیگه نیستم . خواستم بهت بگم ، توی روز های آخر عمرم ، تو امیدم برای باز کردن چشمام و شروع صبح های سختم بودی . امیدی برای پلک زدنم . امیدی برای نفس کشیدنم . امیدی برای ....
من وقتی که به دنیا اومدم مریضی قلبی داشتم و برام از گل های بنفشه دارو گرفتن به خاطر همین جونم به اون گل ها بسته بود . اما بدون اون دشت من دیگه نیستم دقیقا مثل الان . دوستت دارم . حتی در اون دنیا . خداحافظ . کیم تهیونگ .
.
.
.
__________________________________
پابان پارت چهاردهم
.
.
{{ دفتر خاطرات }}
سلام سوزی . وقتی تو این متن رو میخونی من دیگه نیستم . خواستم بهت بگم ، توی روز های آخر عمرم ، تو امیدم برای باز کردن چشمام و شروع صبح های سختم بودی . امیدی برای پلک زدنم . امیدی برای نفس کشیدنم . امیدی برای ....
من وقتی که به دنیا اومدم مریضی قلبی داشتم و برام از گل های بنفشه دارو گرفتن به خاطر همین جونم به اون گل ها بسته بود . اما بدون اون دشت من دیگه نیستم دقیقا مثل الان . دوستت دارم . حتی در اون دنیا . خداحافظ . کیم تهیونگ .
.
.
.
__________________________________
پابان پارت چهاردهم
۱۸.۳k
۱۹ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.