اکنون عشق حقیقی پارت ۴
از زبان شینوبو:
اسمش گیو تومیوکا بود
اون هم اسم من رو پرسید بود
نوشتم و فرستادم براش
از زبان گیو:
اسمش رو پرسیدم و براش انداختم داخل بعد چند دقیقه فرستادش برام
اسمش شینوبو کوچو بود شمارش هم نوشته بود
تقریبا شب شده بود رفتم بخوابم یاد شینوبو افتادم نذاشت بخوابم
فردا صبح دوباره دیدمش سانمی هم مدام میگفت که به شینوبو بگم
سانمی گفت که:بیخیال برو بگو دیگه
گفتم: چطوری؟ اون فقط هم کلاسیه
+همون طوری که اسمش رو پرسیدی
-دیوونه شدی؟
+نه نشدم
یک دفعه...
ادامه دارد...
اسمش گیو تومیوکا بود
اون هم اسم من رو پرسید بود
نوشتم و فرستادم براش
از زبان گیو:
اسمش رو پرسیدم و براش انداختم داخل بعد چند دقیقه فرستادش برام
اسمش شینوبو کوچو بود شمارش هم نوشته بود
تقریبا شب شده بود رفتم بخوابم یاد شینوبو افتادم نذاشت بخوابم
فردا صبح دوباره دیدمش سانمی هم مدام میگفت که به شینوبو بگم
سانمی گفت که:بیخیال برو بگو دیگه
گفتم: چطوری؟ اون فقط هم کلاسیه
+همون طوری که اسمش رو پرسیدی
-دیوونه شدی؟
+نه نشدم
یک دفعه...
ادامه دارد...
۹۲۵
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.