I hate you
part①⑤
یونگبوک: خم شو چرا موهات اینطوری ریخته رو صورتت
جیا: اه یونگبوک تو چرا کنار دوست پسرمی
هیون: من؟ دوست پسر تو؟ نبابا نمیدونستم
سوجون: پنجره تو دیوار
هیون: منگل با هانا
هانا: هی با دوست پسرم کاری نداشته باش هیونجین
افسر چا: رئیس الان توضیح نمیدین چرا این بچه انقدر بهتون نزدیکه
هاری: منم محتاجم بدونم
یونگبوک: بزار یه جوری بهتون برسونم خب من خمیسه تو خونشم صبحم من بیدارش کردم شبم من کنارش خوابیدم الانم که بوسیدمش نسبتمون چیه
هاری: دور از چشم همسرشون باهمتو رابطه اید
هیون: چه اینا منگلن بابا من با این کوتوله که نه با این ازدواج کردم چه اینا خرن
یونا: نقطه سر خط
هانا: سوجون عزیزم خواهرت کرم میریزه
هاری: وایسا ما افسر پلیس بهترین دکترو بتترین روان پزشک رو دعوت کردیم چرا همتون با یکی هستین
افسر دو: افرین کار خوبی کردی برام نگهش داشتی ولش کن اون بچه رو و بیا عقب رئیس قلابی
تفنگشو گذاشت رو سرم
چرخیدم به سمتش
هیون: بیا نگا ولش کردم
با یه حرکت تفنگو ازش گفتم و به سرش شلیک کردم
هیون: الکی ۳ سال مخفیانه رئیستون نبودم یه چیزی میدونستم
هیونا: خب داشتم میگفتم برادر من هیچی به چپش نیست ولی اگه قضیه یونگبوک باشه جرتون میده این سوهو رو میبینی سه سال پژش برای اینه که به یونگبوک گفت دوسش داره تا سه ماه هی باید زنماشو پانسمان میکردیم انقدر بد زده بودش
یونگ می: دستا فیس قد بلند موهای بلند رئیس پلیس چرا تو دقیقا پرنس تو رویا های منی
هیون: نمیدونم
یونگبوک: هی هی هی هی من همینجام جناب هوانگ هیونجین نرفتم ژه جای دیگه که هرچی بخوای بگیا
هیون: هوانگ هیونجین نه بهت گفتم بهم چی بگی بیبی
همه: او
یونگبوک: تو خواب ببینی بگم
هیون: اوکی بای بای
یونگبوک: باشه باشه غلط کردم بهت میگم ددی اوکی بیا نرو تروخدا
هیون: خواهش کن تا نرم
هانا: زیبایی=∞
یونگبوک: ددیه گلم بخاطر بیبیتم که شده لطفا نرو " خجالت"
اومدم بلندش کردم اونم پاهاشو دور کمرم حلقه کرد
هیون: باشه نمیرم
سرشو گذاشت روشونم
یونگبوک: بدجنس
هیونا: خب بانو خاری با برادر بنده چیکار داشتین
هاری: خب ببینید میخوام بهتون شلیک با تفنگ رو یاد بده
هیون: من نکیتونم بهشون یاد بدم چون طرز گرفتن من با بقیه خیلی فرق داره و ممکنه بخاطرش دستشون بشکنه
هیونا: پس در این زمینه خیلی وحشی ای
یونگبوک: در همه زمینه ای وحشیه
جیا: مثلا در زمینه ی بوسیدن یا گذاشتن کیس مارک یا یه شب خوب و خوش و خرم یا غیره
یونگبوک: هی هی اون شبی که میگیو تجربه نکردیم پس خفه شو
هیونا: انشالله به زودی
جیا: تجربه ی خوبی برات میشه میتونی بفهمی در این زمینه هم وحشیه یا نه
هیون: کی گفته تجربه نکردیم؟
وقتی دیدم یادش اومد چشماش گرد شد و دستشو گذاشت رو دهنم
نارا:
یونگبوک: خم شو چرا موهات اینطوری ریخته رو صورتت
جیا: اه یونگبوک تو چرا کنار دوست پسرمی
هیون: من؟ دوست پسر تو؟ نبابا نمیدونستم
سوجون: پنجره تو دیوار
هیون: منگل با هانا
هانا: هی با دوست پسرم کاری نداشته باش هیونجین
افسر چا: رئیس الان توضیح نمیدین چرا این بچه انقدر بهتون نزدیکه
هاری: منم محتاجم بدونم
یونگبوک: بزار یه جوری بهتون برسونم خب من خمیسه تو خونشم صبحم من بیدارش کردم شبم من کنارش خوابیدم الانم که بوسیدمش نسبتمون چیه
هاری: دور از چشم همسرشون باهمتو رابطه اید
هیون: چه اینا منگلن بابا من با این کوتوله که نه با این ازدواج کردم چه اینا خرن
یونا: نقطه سر خط
هانا: سوجون عزیزم خواهرت کرم میریزه
هاری: وایسا ما افسر پلیس بهترین دکترو بتترین روان پزشک رو دعوت کردیم چرا همتون با یکی هستین
افسر دو: افرین کار خوبی کردی برام نگهش داشتی ولش کن اون بچه رو و بیا عقب رئیس قلابی
تفنگشو گذاشت رو سرم
چرخیدم به سمتش
هیون: بیا نگا ولش کردم
با یه حرکت تفنگو ازش گفتم و به سرش شلیک کردم
هیون: الکی ۳ سال مخفیانه رئیستون نبودم یه چیزی میدونستم
هیونا: خب داشتم میگفتم برادر من هیچی به چپش نیست ولی اگه قضیه یونگبوک باشه جرتون میده این سوهو رو میبینی سه سال پژش برای اینه که به یونگبوک گفت دوسش داره تا سه ماه هی باید زنماشو پانسمان میکردیم انقدر بد زده بودش
یونگ می: دستا فیس قد بلند موهای بلند رئیس پلیس چرا تو دقیقا پرنس تو رویا های منی
هیون: نمیدونم
یونگبوک: هی هی هی هی من همینجام جناب هوانگ هیونجین نرفتم ژه جای دیگه که هرچی بخوای بگیا
هیون: هوانگ هیونجین نه بهت گفتم بهم چی بگی بیبی
همه: او
یونگبوک: تو خواب ببینی بگم
هیون: اوکی بای بای
یونگبوک: باشه باشه غلط کردم بهت میگم ددی اوکی بیا نرو تروخدا
هیون: خواهش کن تا نرم
هانا: زیبایی=∞
یونگبوک: ددیه گلم بخاطر بیبیتم که شده لطفا نرو " خجالت"
اومدم بلندش کردم اونم پاهاشو دور کمرم حلقه کرد
هیون: باشه نمیرم
سرشو گذاشت روشونم
یونگبوک: بدجنس
هیونا: خب بانو خاری با برادر بنده چیکار داشتین
هاری: خب ببینید میخوام بهتون شلیک با تفنگ رو یاد بده
هیون: من نکیتونم بهشون یاد بدم چون طرز گرفتن من با بقیه خیلی فرق داره و ممکنه بخاطرش دستشون بشکنه
هیونا: پس در این زمینه خیلی وحشی ای
یونگبوک: در همه زمینه ای وحشیه
جیا: مثلا در زمینه ی بوسیدن یا گذاشتن کیس مارک یا یه شب خوب و خوش و خرم یا غیره
یونگبوک: هی هی اون شبی که میگیو تجربه نکردیم پس خفه شو
هیونا: انشالله به زودی
جیا: تجربه ی خوبی برات میشه میتونی بفهمی در این زمینه هم وحشیه یا نه
هیون: کی گفته تجربه نکردیم؟
وقتی دیدم یادش اومد چشماش گرد شد و دستشو گذاشت رو دهنم
نارا:
۵.۳k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.