اکنون عشق حقیقی پارت ۱۰
از زبان شینوبو:
برنده
هر سه ی ما بودیم
تروکو گفت:ما بردیم
ساکورا خیلی به خودش زحمت نداد خوشحالی کنه
رفتیم خونه دوباره حوصله م سر رفت انگار هر روز خونه م
دیوونه تر شدم نمیدونستم چی بپزم و بخورم
گشتم و گشتم وگشتم و آخر سر ایگوری درست کردم
وقت خواب خیلی چرت و پرت میومد توی مغرم
(مثل اینستا ی ما که مامامیا واگعیه یا کیکه یا عاو عاو)
صبح که بیدار شدم خسته بودم اصلا نخوابیدم به زور بلند شدم و آماده شدم به زور
انگار داشتم یه ببر بلند میکردم
یه دفعه همجام شل شده بود باحال بود دیگه ببر گنده رو انداخت روز زمین
ولی حجم شل و ول بودن من دیوانه کننده بود
دیدم تروکو هم دیشب نخوابیده به زور رفتیم توی کلاس نشستیم
و گیو رو مثل همیشه دیدیم
اصلا حال نداشتم سلام کردم و معلم اومد چرت و پرت درس داد هیشکی متوجه نشوده بود استاد چی میگه
حتی پر انرژی و خرخون کلاس هم متوجه نشدن
زنگ آخر بود و مدیر توی بلند گو خیلی قشنگ داد زد...
ادامه دارد...
برنده
هر سه ی ما بودیم
تروکو گفت:ما بردیم
ساکورا خیلی به خودش زحمت نداد خوشحالی کنه
رفتیم خونه دوباره حوصله م سر رفت انگار هر روز خونه م
دیوونه تر شدم نمیدونستم چی بپزم و بخورم
گشتم و گشتم وگشتم و آخر سر ایگوری درست کردم
وقت خواب خیلی چرت و پرت میومد توی مغرم
(مثل اینستا ی ما که مامامیا واگعیه یا کیکه یا عاو عاو)
صبح که بیدار شدم خسته بودم اصلا نخوابیدم به زور بلند شدم و آماده شدم به زور
انگار داشتم یه ببر بلند میکردم
یه دفعه همجام شل شده بود باحال بود دیگه ببر گنده رو انداخت روز زمین
ولی حجم شل و ول بودن من دیوانه کننده بود
دیدم تروکو هم دیشب نخوابیده به زور رفتیم توی کلاس نشستیم
و گیو رو مثل همیشه دیدیم
اصلا حال نداشتم سلام کردم و معلم اومد چرت و پرت درس داد هیشکی متوجه نشوده بود استاد چی میگه
حتی پر انرژی و خرخون کلاس هم متوجه نشدن
زنگ آخر بود و مدیر توی بلند گو خیلی قشنگ داد زد...
ادامه دارد...
۱.۹k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.