p5
از زبان راوی
همه رفتن خوابیدن و ات و جیوو بدبخت تو پذیرایی خوابیدن😔👍
(فردا صبح )
یونگی : پتوم کجاسسسسسس
جیمین : پتو منم نیس
جیوو : پتو هممون نیس خانوم پفیوز همه رو برده🗿
یونگی : خدا ب من صبر ایوب بده خو اون شومینه بی صاحابو روشن میکردین
جیوو : روشنه
تهیونگ : چرا اینقد سر و صدا میکنین
یونگی :( اشاره ب ات )
ات : مث اینکه خوابم خیر سرم جلسه گرفتید (눈‸눈)
تهیونگ : ببخشید سرورم 🗿
ات : اخیششش دیشب چقد خوب خوابیدم زمین مزه خاک داشت. راستی ته ته دیشب بدنت سرد بود پتوتو نبردم
تهیونگ : چی؟
ات : دیشب بدنت سرد بود پتوتو نبردم •-•
تهیونگ : نه اولش چی گفتی
ات : تح تحححح •-•✊
تهیونگ :....( ابهت پسرمون پاچید)
ات : جیوو من گشنمه
جیوو : برو ی چی وردار کوف کن
ات : نمیخوام
جیوو : پس چی میخوای 🗿
ات پاشد رف بیرون عمارت
جین : 😐
جیهوپ : این فک کنم دلش میخواد بمیره
جیوو : ن بابا چی میگی جایی نمیره بعد این گوزو سگ جونه تریلی ازش رد بشه ب ی ورش میگیره 🗿
جیهوپ : اینو نمیگم.بیرون ی ومپایر هست چند روزه تو محوطه عمارتمون میچرخه
جیوو : 😐
ات از بیرون عمارت : جیغغغغغغ پدصگ ک*کش گمشو اونور
از زبان ات
شکممو سوراخ کرده بود. دوییدم سمت در عمارت بازش کردم و زود بستمش. از ترس رنگ صورتم مث کچ دیوار شده بود جیوو اومد سمتم. دستمو روی زخمم گزاشتم ک نگرانم نشه
جیوو : چی شده چرا رنگت پریده
ات : و..ومپایر
جیوو : گوزو قلبم اومد تو دهنم. هوف..اشکال نداره بخیر گذشت دیگ اسیب ک ندیدی
ات : ن..نه نه ندیدم
جین ناهار گزاشته بود
جیوو : غذای انسانارو هم میخورین؟
جین : اره مزه خاصی نداره ولی سیرمون میکنه
نشستیم سر میز اصن نمیتونستم غذا بخورم از شکمم داشت خون میریخت
تهیونگ : هی..خوبی؟. رنگ صورتت پریده
ات : خ..خوبم.م..من گشنم نیس
تهیونگ : هر جور میلته
بلند شدم رفتم گوشه دیوار نشستم تو خودم جمع شدم
از زبان تهیونگ
غذا خوردیم تموم شد و جین و جیوو ظرفارو جمع کردن
تهیونگ : میگم..شما هم بوی خون رو حس میکنین
کوک : اره...همه جارو گرفته
بلند شدم زیر صندلی ک ات روش نشسته بود رو دیدم غرق خون شده بود. رفتم سمت ات
تهیونگ : هوی..این خون از کجاس
جوابمو نداد و همچنان سرش پایین بود...نشستم رو زمین موهاش افتاده بود رو صورتش...موهاشو کنار انداختم دیدم از حال رفته و از دهنش خون میاد
تهیونگ : پسرا!
شرایط این پارت 80 لایک
همه رفتن خوابیدن و ات و جیوو بدبخت تو پذیرایی خوابیدن😔👍
(فردا صبح )
یونگی : پتوم کجاسسسسسس
جیمین : پتو منم نیس
جیوو : پتو هممون نیس خانوم پفیوز همه رو برده🗿
یونگی : خدا ب من صبر ایوب بده خو اون شومینه بی صاحابو روشن میکردین
جیوو : روشنه
تهیونگ : چرا اینقد سر و صدا میکنین
یونگی :( اشاره ب ات )
ات : مث اینکه خوابم خیر سرم جلسه گرفتید (눈‸눈)
تهیونگ : ببخشید سرورم 🗿
ات : اخیششش دیشب چقد خوب خوابیدم زمین مزه خاک داشت. راستی ته ته دیشب بدنت سرد بود پتوتو نبردم
تهیونگ : چی؟
ات : دیشب بدنت سرد بود پتوتو نبردم •-•
تهیونگ : نه اولش چی گفتی
ات : تح تحححح •-•✊
تهیونگ :....( ابهت پسرمون پاچید)
ات : جیوو من گشنمه
جیوو : برو ی چی وردار کوف کن
ات : نمیخوام
جیوو : پس چی میخوای 🗿
ات پاشد رف بیرون عمارت
جین : 😐
جیهوپ : این فک کنم دلش میخواد بمیره
جیوو : ن بابا چی میگی جایی نمیره بعد این گوزو سگ جونه تریلی ازش رد بشه ب ی ورش میگیره 🗿
جیهوپ : اینو نمیگم.بیرون ی ومپایر هست چند روزه تو محوطه عمارتمون میچرخه
جیوو : 😐
ات از بیرون عمارت : جیغغغغغغ پدصگ ک*کش گمشو اونور
از زبان ات
شکممو سوراخ کرده بود. دوییدم سمت در عمارت بازش کردم و زود بستمش. از ترس رنگ صورتم مث کچ دیوار شده بود جیوو اومد سمتم. دستمو روی زخمم گزاشتم ک نگرانم نشه
جیوو : چی شده چرا رنگت پریده
ات : و..ومپایر
جیوو : گوزو قلبم اومد تو دهنم. هوف..اشکال نداره بخیر گذشت دیگ اسیب ک ندیدی
ات : ن..نه نه ندیدم
جین ناهار گزاشته بود
جیوو : غذای انسانارو هم میخورین؟
جین : اره مزه خاصی نداره ولی سیرمون میکنه
نشستیم سر میز اصن نمیتونستم غذا بخورم از شکمم داشت خون میریخت
تهیونگ : هی..خوبی؟. رنگ صورتت پریده
ات : خ..خوبم.م..من گشنم نیس
تهیونگ : هر جور میلته
بلند شدم رفتم گوشه دیوار نشستم تو خودم جمع شدم
از زبان تهیونگ
غذا خوردیم تموم شد و جین و جیوو ظرفارو جمع کردن
تهیونگ : میگم..شما هم بوی خون رو حس میکنین
کوک : اره...همه جارو گرفته
بلند شدم زیر صندلی ک ات روش نشسته بود رو دیدم غرق خون شده بود. رفتم سمت ات
تهیونگ : هوی..این خون از کجاس
جوابمو نداد و همچنان سرش پایین بود...نشستم رو زمین موهاش افتاده بود رو صورتش...موهاشو کنار انداختم دیدم از حال رفته و از دهنش خون میاد
تهیونگ : پسرا!
شرایط این پارت 80 لایک
۹۴.۸k
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.