من و نازی از کلاس چهارم دبستان تا الان که سال آخر دبیرستا
من و نازی از کلاس چهارم دبستان تا الان که سال آخر دبیرستانیم باهم دوستیم
نازی یه دختریه که چشماش مشکیه موهاشم خرمائیه
دماغ قلوه ای داره رنگ پوستشم گندمیه قدشم ۱۷۳ سانته کلا قیافش به دل آدم میشینه...
امروز تو مدرسه کلا بیکار بودیم چون معلما جلسه داشتن
فقط ساعت آخری خانم احمدی{دبیر ادبیات}اومد سر کلاس و یه ضد حال اساسی زد به همه #احمدی_انشالله هفته بعد از اول کتاب تا اونجایی که درس دادم امتحان میگیرم😌
آه از نهاد همه بلند شدکه احمدی گفت: #_هیچ اعتراضی جایز نیست😒
انگار بچه ها میخواستند این حرفو از احمدی بشنوند چون بعدش دیگه کسی حرفی نزد..
نیم ساعت مونده بود به زنگ خونه خانم احمدی هم به خاطر اینکه درسمون جلو بود اجازه داد دور هم بشینیم و گپ بزنیم..
همه داشتن درمورد امتحان هفته بعد حرف میزدن #المیرا_بچه ها کی پایه تقلبه
*اخه خنگول کی پایه نیس😏 #سمیرا_بچه ها من نقشه دارم😎
که هممون با هم گفتیم تقشت چیه #سمیرا_میدونید چیه امتحان که شش تا درسه اکیپمونم شش نفره {شش نفر شامل من نازی سمیرا المیرا بهار و دنیا}هرکی یه درس انتخاب کنه بخونه ..تمام...
وقتی حرفش تموم شدگفتم
*ایولا به سمور{سمیرا} خودم
همه خندیدند #سمور_دست پرورده ایم
خلاصه درس یک و دو رسید به سمور و الی{المیرا}
سه و چهار هم من ونازی
پنج و شش هم بهارو دنی{دنیا}
این وسط هرکی یه اسمی داره الا این بهار
لامصب خب نمیدونیم چی بزاریم روش🙁
★‡این داستان ادامه دارد‡★ #نویسنده:زِد اِچ آر ای
نازی یه دختریه که چشماش مشکیه موهاشم خرمائیه
دماغ قلوه ای داره رنگ پوستشم گندمیه قدشم ۱۷۳ سانته کلا قیافش به دل آدم میشینه...
امروز تو مدرسه کلا بیکار بودیم چون معلما جلسه داشتن
فقط ساعت آخری خانم احمدی{دبیر ادبیات}اومد سر کلاس و یه ضد حال اساسی زد به همه #احمدی_انشالله هفته بعد از اول کتاب تا اونجایی که درس دادم امتحان میگیرم😌
آه از نهاد همه بلند شدکه احمدی گفت: #_هیچ اعتراضی جایز نیست😒
انگار بچه ها میخواستند این حرفو از احمدی بشنوند چون بعدش دیگه کسی حرفی نزد..
نیم ساعت مونده بود به زنگ خونه خانم احمدی هم به خاطر اینکه درسمون جلو بود اجازه داد دور هم بشینیم و گپ بزنیم..
همه داشتن درمورد امتحان هفته بعد حرف میزدن #المیرا_بچه ها کی پایه تقلبه
*اخه خنگول کی پایه نیس😏 #سمیرا_بچه ها من نقشه دارم😎
که هممون با هم گفتیم تقشت چیه #سمیرا_میدونید چیه امتحان که شش تا درسه اکیپمونم شش نفره {شش نفر شامل من نازی سمیرا المیرا بهار و دنیا}هرکی یه درس انتخاب کنه بخونه ..تمام...
وقتی حرفش تموم شدگفتم
*ایولا به سمور{سمیرا} خودم
همه خندیدند #سمور_دست پرورده ایم
خلاصه درس یک و دو رسید به سمور و الی{المیرا}
سه و چهار هم من ونازی
پنج و شش هم بهارو دنی{دنیا}
این وسط هرکی یه اسمی داره الا این بهار
لامصب خب نمیدونیم چی بزاریم روش🙁
★‡این داستان ادامه دارد‡★ #نویسنده:زِد اِچ آر ای
۲.۷k
۲۸ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.