مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭𝟔𝟗
رفتم تو اتاقم یه ست آبی خوشگل پوشیدم و موهامو شونه زدم بار گذاشتم چون آرایشم پاک نکرده بودم اوکیه بود بعد یه دامن و کراپ سفید هم دادم سول بپوشه بعد غذا و آب بم رو دادم سوار ماشین شدیم بریم دنبال نایون و ته مین (استایل همه رو میزارم) بعد از کمی که گذشت رسیدیم نایون ته مین اومدن تو ماشین
=سلام ات چطوری!؟
_قربونت خوبم تو چطوری
=منم بد نیستم
♧سوللللللل
♡ته مینننننننننن
بعد راه افتادیم طرف پاساژ الماس یکم که گذشت رسیدیم ماشین گذاشتم پارکینگ و رفتیم داخل پاساژ با نایون رفتیم بخش لباس مجلسی ها وارد یه مغازه شدیم و نایون یه دس لباس پسند کرد و رفت پوشیدشون اولی که تو تنش قشنگ واینساد دومی که که باز بود سومی خیلی تنگ بود چون نایون حامله بود بهتر بود یه چیز آزاد راحت بخره چهارمی عالی بود خیلی بهش میومد همون خرید برای ته مین هم لباس خرید منم چند دس برای سول لباس گرفتم و چند دست هم برای خودم بعد رفتیم رستوران پیدزا خوردیم و ته مین و نایون رسوندیم خونه بعد رفتیم فروشگاه برای خونه کلیییی چیز میز گرفتیم سول هم کلییییی خوراکی برداشت و بعد راه افتادیم و رسیدیم خونه لباس های که برای سول خرید بودم گذاشتم تو کمدش برای خودمم همین طور سول هم لباسش عوض کرد نشست تی وی نگاه کنه بعد خرید های که کرده بودیم چیندم تو آشپز خونه
_سول شام چی درست کنم عشقم!؟
♡اممممممم مرغ و برنج با کیمچی پنیری
_باشه عسلم
بعد شروع کردم به درست کردن شام اول کیمچی درست کردم گذاشتم یخچال شام و درست کردم .... گذاشتم بپزه تو این فاصله لیموناد هم درست کردم گذاشتم یخچال رفتم اتاق یه دوش گرفتم لباس راحتی صبح و پوشیدم بعد روتین پوستیم و انجام دادم اومدم پایین دیدم سول داره با بم بازی میکنه ♡اوماااااا شنبه مهدکودک میخواد ببرتمون اردو
_عهههههه چه عالی پس برات کلی چیز خوش مزه درست کنم
♡اوما
_جانم
♡بچه ها می تونن با خودشون یکی از دوست هاشونم ببرن
_خب..
♡میشه من با سونجه برمممممم(مظلوم)
_آره عزیزم فقط فردا که جمعه اس رفتی خونشون به اونی بورام اجازه بگیر ببین میزارن سونجه بره(انگار سونجه اسباب بازیه عه😂🤌) ♡چشم
_حالا بیا بغلم فیلم ببینیم
اومدممممممممم
کمی گذشت که کوک اومد خونه
♡بابایییییییییی
+سولیییییی کوچولوم
از اونجا که با کوک قهر بودم گفتم
_برو یه دوش بگیر بیا شام(سرد)
+خیلیه خب(تعجب)
کوک رفت بالا منم میز و چیدم بعد که اومد شروع کردیم به غذا خوردن بعد غذا سول و کوک ظرف هارو جمع کردن منم شستم بعد ش از اونجا ساعت ۱۲:۰۰ بود
_سول برو بخواب خوشگلم دیر وقته مسواک هم یادت نره
♡چشم اوما شب بخیر
_شب بخیر
سول رفت تو اتاقش منم لباسم و با لباس خوابم عوض کردم دراز کشیدم رو تخت که کوک اومد کنارم از پشت بغلم کرد
+امممممم بیبی من چطوره!؟(بم و خمار)
جوابش ندادم که سرشو تو گردنم فرو کرد و گفت +نظرت چیه سول به آرزوش برسونیم!؟ )بم)
_نع(جدی و سرد)
+باز چی کار کردم قهر کردی!؟
_(سکوت)
+بیبی!؟
+خوشگلم؟
+کوچولوم!؟
+عسلم!؟
+گرلم!؟
_اهههههه کوک ول کن خوابم میاد
+ببخشید این چند وقت سرد رفتار کردم محموله هارو دیر فرستاده بودن بخاطر همون اعصابم خورد بود (شرمنده) _(سکوت)
+ات من تحمل ندارم باهام قهر کنی هااااا(بغض و کیوت)
_باشه باشه گریه نکن بانی من
+(خنده)
آروم سرم گذاشتم رو سینه های کوک با گرمی بدنش خوابم برد.....
امیدوارم دوست داشته باشین🌚🦋
اسلاید ۲ لباس ات
اسلاید ۳ لباس نایون
اسلاید ۴ لباس سول
اسلاید ۵ لباس ته مین
اسلاید ۶ لباس خواب ات
اسلاید ۷ همون مرغ برنجی که ات برای شام درست کرد
عکس بچه هارو تا فردا براتون میزارم و اینکه الان هم عکس اتاق سول و براتون استوری کردم...
واقعن براتون متاسفم حاجی فیک دوست نداری نخون من اصلا فیکم اسمات نداره مثلا برا چی گزارش میدی !؟ چی بهت میرسع!؟ این پارت و دوباره براتون گذاشتم
𝐩𝐚𝐫𝐭𝟔𝟗
رفتم تو اتاقم یه ست آبی خوشگل پوشیدم و موهامو شونه زدم بار گذاشتم چون آرایشم پاک نکرده بودم اوکیه بود بعد یه دامن و کراپ سفید هم دادم سول بپوشه بعد غذا و آب بم رو دادم سوار ماشین شدیم بریم دنبال نایون و ته مین (استایل همه رو میزارم) بعد از کمی که گذشت رسیدیم نایون ته مین اومدن تو ماشین
=سلام ات چطوری!؟
_قربونت خوبم تو چطوری
=منم بد نیستم
♧سوللللللل
♡ته مینننننننننن
بعد راه افتادیم طرف پاساژ الماس یکم که گذشت رسیدیم ماشین گذاشتم پارکینگ و رفتیم داخل پاساژ با نایون رفتیم بخش لباس مجلسی ها وارد یه مغازه شدیم و نایون یه دس لباس پسند کرد و رفت پوشیدشون اولی که تو تنش قشنگ واینساد دومی که که باز بود سومی خیلی تنگ بود چون نایون حامله بود بهتر بود یه چیز آزاد راحت بخره چهارمی عالی بود خیلی بهش میومد همون خرید برای ته مین هم لباس خرید منم چند دس برای سول لباس گرفتم و چند دست هم برای خودم بعد رفتیم رستوران پیدزا خوردیم و ته مین و نایون رسوندیم خونه بعد رفتیم فروشگاه برای خونه کلیییی چیز میز گرفتیم سول هم کلییییی خوراکی برداشت و بعد راه افتادیم و رسیدیم خونه لباس های که برای سول خرید بودم گذاشتم تو کمدش برای خودمم همین طور سول هم لباسش عوض کرد نشست تی وی نگاه کنه بعد خرید های که کرده بودیم چیندم تو آشپز خونه
_سول شام چی درست کنم عشقم!؟
♡اممممممم مرغ و برنج با کیمچی پنیری
_باشه عسلم
بعد شروع کردم به درست کردن شام اول کیمچی درست کردم گذاشتم یخچال شام و درست کردم .... گذاشتم بپزه تو این فاصله لیموناد هم درست کردم گذاشتم یخچال رفتم اتاق یه دوش گرفتم لباس راحتی صبح و پوشیدم بعد روتین پوستیم و انجام دادم اومدم پایین دیدم سول داره با بم بازی میکنه ♡اوماااااا شنبه مهدکودک میخواد ببرتمون اردو
_عهههههه چه عالی پس برات کلی چیز خوش مزه درست کنم
♡اوما
_جانم
♡بچه ها می تونن با خودشون یکی از دوست هاشونم ببرن
_خب..
♡میشه من با سونجه برمممممم(مظلوم)
_آره عزیزم فقط فردا که جمعه اس رفتی خونشون به اونی بورام اجازه بگیر ببین میزارن سونجه بره(انگار سونجه اسباب بازیه عه😂🤌) ♡چشم
_حالا بیا بغلم فیلم ببینیم
اومدممممممممم
کمی گذشت که کوک اومد خونه
♡بابایییییییییی
+سولیییییی کوچولوم
از اونجا که با کوک قهر بودم گفتم
_برو یه دوش بگیر بیا شام(سرد)
+خیلیه خب(تعجب)
کوک رفت بالا منم میز و چیدم بعد که اومد شروع کردیم به غذا خوردن بعد غذا سول و کوک ظرف هارو جمع کردن منم شستم بعد ش از اونجا ساعت ۱۲:۰۰ بود
_سول برو بخواب خوشگلم دیر وقته مسواک هم یادت نره
♡چشم اوما شب بخیر
_شب بخیر
سول رفت تو اتاقش منم لباسم و با لباس خوابم عوض کردم دراز کشیدم رو تخت که کوک اومد کنارم از پشت بغلم کرد
+امممممم بیبی من چطوره!؟(بم و خمار)
جوابش ندادم که سرشو تو گردنم فرو کرد و گفت +نظرت چیه سول به آرزوش برسونیم!؟ )بم)
_نع(جدی و سرد)
+باز چی کار کردم قهر کردی!؟
_(سکوت)
+بیبی!؟
+خوشگلم؟
+کوچولوم!؟
+عسلم!؟
+گرلم!؟
_اهههههه کوک ول کن خوابم میاد
+ببخشید این چند وقت سرد رفتار کردم محموله هارو دیر فرستاده بودن بخاطر همون اعصابم خورد بود (شرمنده) _(سکوت)
+ات من تحمل ندارم باهام قهر کنی هااااا(بغض و کیوت)
_باشه باشه گریه نکن بانی من
+(خنده)
آروم سرم گذاشتم رو سینه های کوک با گرمی بدنش خوابم برد.....
امیدوارم دوست داشته باشین🌚🦋
اسلاید ۲ لباس ات
اسلاید ۳ لباس نایون
اسلاید ۴ لباس سول
اسلاید ۵ لباس ته مین
اسلاید ۶ لباس خواب ات
اسلاید ۷ همون مرغ برنجی که ات برای شام درست کرد
عکس بچه هارو تا فردا براتون میزارم و اینکه الان هم عکس اتاق سول و براتون استوری کردم...
واقعن براتون متاسفم حاجی فیک دوست نداری نخون من اصلا فیکم اسمات نداره مثلا برا چی گزارش میدی !؟ چی بهت میرسع!؟ این پارت و دوباره براتون گذاشتم
۹.۳k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.