پارت۷
پاشدم رفتم حموم ۱۰ دقیقه ای اومدم بیرون موهامو خشک کردم لباسامو پوشیدم (عکسشو میزارم) ارایش نرمال کردم ساعت ۵:۵۰ بود گوشیم زنگ خورد
کوک:الو حاضری
ات:آره الان میام
ات:رفتم پایین که سوار ماشین شم
کوک:او ات چه خوشگل شدی بخدا که جیمین عاشقت نشه سلیقه نداره
ات: انقدر خجالتم نده
کوک :بریم
ات: اوهم
چند دقیقه بعد
کوک :ات پیاده شو رسیدیم
ات:باشه او چه جای بزرگی
ات :کوک
کوک:هوم
ات: خیلی استرس دارم به نظرت جیمین خوشش میاد ازم اسلن خوشگل شدم
کوک: یه نفس عمیق بکش بخدا که خیلی جذاب شدی کم مونده تورو از جیمین بدزدم
ات: کم نمک بریز
کوک :(خنده) خوب راست میگم دیکه بیا بریم تو هرجا که من میرم تو هم بیا
ات: باشه
ویو ات
وارد سالون شدیم همه نگاه ها رو من بود نمیدونستم انقدر جذاب شدم یا نکنه بخاطر لباسمه چون همه اینجا لباسای باز مثل پیرهن اینا پوشیدن بعد من مثل پسرا هعیی
کوک:الو حاضری
ات:آره الان میام
ات:رفتم پایین که سوار ماشین شم
کوک:او ات چه خوشگل شدی بخدا که جیمین عاشقت نشه سلیقه نداره
ات: انقدر خجالتم نده
کوک :بریم
ات: اوهم
چند دقیقه بعد
کوک :ات پیاده شو رسیدیم
ات:باشه او چه جای بزرگی
ات :کوک
کوک:هوم
ات: خیلی استرس دارم به نظرت جیمین خوشش میاد ازم اسلن خوشگل شدم
کوک: یه نفس عمیق بکش بخدا که خیلی جذاب شدی کم مونده تورو از جیمین بدزدم
ات: کم نمک بریز
کوک :(خنده) خوب راست میگم دیکه بیا بریم تو هرجا که من میرم تو هم بیا
ات: باشه
ویو ات
وارد سالون شدیم همه نگاه ها رو من بود نمیدونستم انقدر جذاب شدم یا نکنه بخاطر لباسمه چون همه اینجا لباسای باز مثل پیرهن اینا پوشیدن بعد من مثل پسرا هعیی
۸.۶k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.