ادامه پارت ۶&
ویو ا/ت
داشتم تو خیابون ها میگشتم که یه دستمال جلوی دهنم گذاشته شد و بیهوش شدم
ویو جیمین
داشتم با بچه ها بازی میکردم ساعت ۱۰ شب بود ا/ت هنوز نیومده بود بچه ها رو به آجوما سپردم
همه جا رو گشتم ساعت ۱۲ بود نگران بودم
که.........
زیاد نمیمونین تو خماری میزارم
داشتم تو خیابون ها میگشتم که یه دستمال جلوی دهنم گذاشته شد و بیهوش شدم
ویو جیمین
داشتم با بچه ها بازی میکردم ساعت ۱۰ شب بود ا/ت هنوز نیومده بود بچه ها رو به آجوما سپردم
همه جا رو گشتم ساعت ۱۲ بود نگران بودم
که.........
زیاد نمیمونین تو خماری میزارم
۶.۳k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.